تایتل قالب


 

شعر گاهی در ظرافت رشته ی ابریشم ست
گاه مثل لایه های کوه سخت و محکم ست

شعر آواز نخستینِ فرشته بوده است
در کتاب عشق اما یادگار آدم ست

شعر شاید داستانِ عشق را ماند که هست
اولش زیبا و اما آخر آن ماتم ست

گاه داسی می شود بر روی پیشانی ی ماه
گاه روی برگ گل ها
قطره
       قطره شبنم
               ست

لحظه ای در سادگی عریان تر از آیینه ست
لحظه ای مثل معما معنی آن مبهم ست

مثل پر ، وا کردن پروانه بر آغوش گل
با زلالی های هر احساس یار و محرم ست

در بلندای سرودن شعر را باید گریست
چون خیال شعر در هر لحظه تسبیح غم ست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۷


 

شامگاهان

در بستر رویاهایم!!!

        فرو می ریزند

دهشتناکِ

          تنهایی ام را
 
رنگ هایی مات

کدام رنگ؟

از وحشی موهایش ؟

 سرکشی روح

آشفتگی خیال

از نبودن هایش

                      حکایت دارد

و جلوه گر است

                 دلتنگی عشق را

در بیکران مهربانی

                از ندیدن هایش؟ 


بگو


کدام پرده را

                رنگ عشق است ؟

در تلاطم بیکران مهر

تا آن را به لحظه هایم 

                نقاشی کنم

عاشقانه 

در بهار...امیدِ
 
                    پروین

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۷


 

ای پدر تنها امیدم رفتی از دنیای فانی
بعد مرگ تو دگر هرگز نخواهم زندگانی

دائما با غم هم آغوشم ندارم شادمانی
دوست دارم پیشت آیم در سرای جاودانی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۰


 

کلاغ
     کلاغ
        کلاغ
چقدر هوا تاریک ست
سایه ام را
کجا به خاک بسپارم

نفرین به آنکه گفت
مشکی
رنگ عشق ست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۰


 

بدهی گر تو مرا بال و دو تا پای دگر
جز به دیدار تو هرگز نروم جای دگر

چشم زردشتی ات آتشکده ی عشق من ست
باز بگذار برآیم به تماشای دگر

صبح آرامش من ساحل چشمان شماست
در سرم نیست نشینم لب دریای دگر

عشق خوابی ست که در چشم ترم گم شده است
روزها نیز به چشمم شده یلدای دگر

قلب چون سنگ تو احساس مرا درک نکرد
مانده بر روی لبم گفتن ای وای دگر

برگ  سبزی ست دلم
 - تحفه ی درویش-
                  مرا
جز همین تحفه
برای تو
چه اهدای دگر

بعد از این حال عطشناک من و شب همه شب.
مستی چشم تو و
محشر کبری دگر

#پروین_اسحاقی 
                  ‌


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۶


 

در دلم از عشق تنها تاب و تب آورده ای
با همین‌ منوال روزم را به شب اورده‌ ای

از لبت جز خنده ای هرگز نصیب من‌ نشد
در هوای بوسه جانم را به لب آورده ای

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۰


 

هزار قطره ی اشکم فدای لبخندت
خدا کند که ببینم همیشه خرسندت

تو از دیار کدامین فرشته می آیی
چرا که روی زمین نیست مثل و مانندت

ز شوکران نگاهت به رقص می آیم
جواب تلخ تو شیرین تر ست از قندت

ز سمت مشرق چشمم طلوع کن تا خلق
چنانکه سرمه به چشمان خود کشانندت

و خیل مردم شب زنده دار مشتاقت
به جای ماه بر ایوان شب نشانندت

دلم به تیر نگاهت کمانه زد *پروین*
به تیر آرش و بر قله های الوندت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۵


 

هرگز چو من مباد کسی بی قرار عشق
طاقت ز دست رفته و بی اختیار عشق

داغ سیاه عشق به پیشانی ی من ست
در روزگار خویش منم غم شمار عشق

قلبم که از تبار گل سرخ بوده است
پرپر میان دست تو شد در بهار عشق

در معرض نگاه چه زیبا نموده ای
افشان به روی شانه رها آبشار عشق

دلشوره های عشق جنونی ست دلپذیر
سرشار لذت ست ولی انتظار عشق

چرخان ثقل خویش به سر گیجه می رسم
پرگار حسرت ست دلم بر مدار عشق

قلبم صدای آمدنت را شنید و گفت
مضراب ناله ها ست که خورده به تار عشق

*پروین* شگفت نیست که غم در نگاه توست
جز غم چه بوده است مگر یادگار عشق

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۶


 

هر صبح
شکنج شبانه ام را
از  پرچین پیراهنم
پرواز می دهم

به خواب که می اندیشم
عقابی
در من
بال می گسترد...

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۰



آن مرد بزرگ کهکشانی گردید
الحق که سفیر قهرمانی گردید
ازجمع من وشما برید و پر زد
عباس شقاقی آسمانی گردید

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۷


۱ ۲ ۳ ... ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی