کن ترک ز ده چیز شب آدینه
خود حرص و حسد برون نما از سینه
بُخل و غضب و شرک و حرام و غیبت
دل پاک کن از کبر و ریا و کینه
#پروین_اسحاقی
کن ترک ز ده چیز شب آدینه
خود حرص و حسد برون نما از سینه
بُخل و غضب و شرک و حرام و غیبت
دل پاک کن از کبر و ریا و کینه
#پروین_اسحاقی
با اینکه رُخم زردتر از پاییز است
شعر و سخنم سرد و ملال انگیز است
پژمرده تر از برگ خزانم اما
با عشق تو باغ دل من گلزیز است
#پروین_اسحاقی
هم دوره ی پر شور جوانی گذرد
هم عهد شکست و ناتوانی گذرد
گر لذت عمر خویش خواهی مگذار
بی عشق و امید زندگانی گذرد
#پروین_اسحاقی
هر شب دل پر سوز و گدازی دارم
با دوست به دل راز و نیازی دارم
اما ز کرامتش نباشم نومید
شادم که خدای چاره سازی دارم
#پروین_اسحاقی
اینجا به عنایت خدا آمده ام
باسوز دل وامیدها آمده ام
امروز پس از زیارت شاه نجف
پا بوس شهید کربلا آمده ام
#پروین_اسحاقی
آسمان تار و رخم تارو دو چشمم خونین
کامِ من تلخ تر از زهر و تو کامت شیرین
شده ای همنفس دشت کدامین بلبل
شده ای شاپرک دشت کدامین پروین
#پروین_اسحاقی
از فراقِ روی خود شمعِ وجودم سوختی
جور بی حد کردی و نابود و بودم سوختی
تا ســــــرود آرزو بر لب نشاندم ای عزیز
در شباب زندگی شعر و سرودم سوختی
از دو چشم ترک مستت کرده ای حیران مرا
عقل و دینم را ربودی ، تارو پودم سوختی
تاغبار غم ز هجرت در دلم بنشانده ای
زنگِ غم ز آیینه ی دل چون زدودم ، سوختی
من کسی هستم که از هجرِ تو شد جانم تباه
تا دم از عشقت زدم ، مانند عودم سوختی
#پروین_اسحاقی
در بیستون فکنده شوری ز عشق فرهاد
قلبم کند منور ، آن گلعذار سیمین
هر کس جدایی افکند ، اندر میانه ی ما
از حق به جان و مالش ، صد لعن باد و نفرین
#پروین_اسحاقی
نیمەی شعبان امام انس و جان آمد پدید
مظهر یزدان ، امید این و آن آمد پدید
قائم آل محمد مهدی صاحب زمان
نور چشم عسگری روح روان آمد پدید
#پروین_اسحاقی
بود عمری آرزویم روی آن جانانه بینم
روی آن جانانه بینم در کنار او نشینم
جذبه ی عشقش چنانم کرده بیخود کز سر شوق
گشتم از خود بیخود و از دست دادم عقل و دینم
ناگهان آن دلبر رعنا عیان شد پیش رویم
زان میان آمد کنارم آن نگار نازنینم
یک نظر دیدم جمال و عارض دلجوی او را
خوش تسلی یافت زان دیدن دل اندوهگینم
بخت یارم گشت و کردم من مکان اندر کنارش
شد برون از سر هوای جنت و هم حور عینم
گفتم ای آرام جانم ای تو خود روح روانم
شد ز تن تاب و توانم بنگر احوال حزینم
گو بدانم کیستی ؟ نامت چه باشد داد پاسخ
مظهر حق ، سبط احمد ، هادی و حبل المتینم
نو گل باغ ولایت مرتضی را نور عینم
داور کون و مکانم ، شافع اندر یوم دینم
مهدی صاحب زمانم ، دشمن مستکبرانم
مصلح اهل جهانم ، یاور مستضعفینم
گفتمش چون گنج در ویرانه ی دل شد مکانت
گفت دل خلوتگه حق است و من در آن مکینم
گفتمش پروینم و مایل رسَم بر آن وصالت
گفت از هجران شوی آخر رها ، باشد یقینم
#پروین_اسحاقی