تایتل قالب


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرم» ثبت شده است

نشسته 
روی سنگی 
خیره بر خورشید
که 
از پشت بلورین گونه دریا
جبین دختری ماند
که
بردارد 
حجاب از چهره اش
با شرم
پیر شب
خجل گشته
ردایش را
تضرع گونه
بر میچید
که دستی
چشمهایم بست
کشیدم
دست ناز ناشناسش را
و
از دنیای من..
شب رفت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۷۵

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۷۵


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی