تایتل قالب


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهاد» ثبت شده است

تضمین از شعر فرخی یزدی

زیر چشمی نگه از پشتِ نقابش کردم
دیدم آن حسنِ خداداد و خطابش کردم

آگه از فرقتِ بی حد و حسابش کردم
(شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم)

بلبلانی به گلستانِ جهان بود مرا
از نواشان غمِ ایام ، عیان بود مرا 

کِی دگر از غمشان تاب و توان بود مرا
(دیدی آن ترکِ خطا دشمنِ جان بود مرا

گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم)

گویمت نکته ای ای دوست ز افسانه ی چشم
آنکه بنمود تصاحب ز ازل ، لانه ی چشم

آشنا در برِ ما بود ، نه بیگانه ی چشم
(منزلِ مردمِ بیگانه چه شد خانه ی چشم

آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم)

داد پروانه پیامی شبی اندر برِ جمع
که رسانید پیامم به برِ شمع  به سمع؟

ریزد از دیده ی خونبارِ من دلشده دَمع
(شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع

آتشی در دلش افکندم و آبش کردم)

ما ندیدیم در این دهر کسی را دلشاد
جز غم و درد و محن هیچ نداریم به یاد

در رهِ عشق ، ببین عاشقِ بیدل ، جان داد
(غرقِ خون بود و نمی مُرد ز حسرت فرهاد

خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم)

خسته از زندگیِ سخت نمیگردد مرد 
زر چو در کیسه ندارد رُخ او باشد زرد

با غم و درد و محن گو که چه می باید کرد
(دل که خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد 

بر سر آتش جورِ تو کبابش کردم)

گر چه رفتارِ فلک بوده به ما گاهی قهر
یا که خورشید همیشه ندهد ما را بهر  

می رسد مرکب " پروین " به سراپرده شهر  
(فرخی درد مکش ، ناله مکن ، گوید دهر

هر ستمگر که ستم کرد عذابش کردم)

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۸۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۸۰


در بیستون فکنده شوری ز عشق فرهاد
قلبم کند منور ، آن گلعذار سیمین

هر کس جدایی افکند ، اندر میانه ی ما
از حق به جان و مالش ، صد لعن باد و نفرین

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۸

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۸


تیشه زد بر فرق خود فرهاد' چون آگه نبود
زینکه از شیرین او شیرین ما شیرین تر است

اینقدر بر خوشه ی پروین مناز ؛ ای آسمان
چونکه از پروین تو پروین ما (پروین) تر است

 #پروین_اسحاقی

@parvinpoems

🌺💐
وەشان تێشێ فەرهاد لە تەوق سەڕچۊنەزانس
 لە شرین ئەوی شرینمان شرینترە

ئەوەندە وە ویشی پەروینت مەناز ئاسمان
 لە پەروین ت پەروینمان پەروینترە

#هەڵگەردان 
#حسێن_سیلوایە


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۶۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۶۷


 

در شب فرهادِ چشمم خواب شیرینم تویی
آنکه او را در خیال خویش می بینم تویی

نه چگونه می شود روزی فراموشم شوی
هم نماز واجب و هم رسم و آیینم تویی

پلک می بندی به روی رنگ زردی های من
خوبِ من
     انگیزه ی اندوه سنگینم تویی

در تبم
      در آتشم
       از عشق
        می سوزم
               هنوز
بی خبر از حال من داروی تسکینم تویی

طالعم را از خطوط دست هایم خوانده ای
فالی از حافظ نمی گیرم که کف بینم تویی

آه ، چشمِ شهرزاد شب نخوابی های من
در دل شب خوشه های اشک پروینم تویی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۴ ۰ ۰ ۸۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۴ ۰ ۰ ۸۱


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی