نجابت چون ادیب توس داری
اصیلی ریشه در ققنوس داری
به خوبی صورتت گویای این است
فراوان جا برای بوس داری
#پروین_اسحاقی
نجابت چون ادیب توس داری
اصیلی ریشه در ققنوس داری
به خوبی صورتت گویای این است
فراوان جا برای بوس داری
#پروین_اسحاقی
"سوختم"
آتش عشق تو را ققنوس بودم
سوختم
تا که در اعماق آتش پر گشودم سوختم
آنچه باقی مانده از من
توده ای خاکستر ست
ذره
ذره
از تب گرم وجودم
سوختم
در هوای مستی ی چشمت دلم از دست رفت
تا که در این راه خود را آزمودم سوختم
در نگاهت صاعقه زنجیره ای از آتش ست
تک درختی در میان دشت بودم
سوختم
هم نفس با لاله های داغدار دشت عشق
هم چنان یک عمر با داغ کبودم سوختم
سایه ی دیوار قلبت فرصت امنی نبود
عنفوان ظهر تا آنجا غنودم سوختم
خواستم شعری بگویم از تو و تنهایی ام
از تب سوز و گدازِ
در سرودم
سوختم
سخت می رنجم از آن چشمی که بر تو بنگرد
از حسادت های این چشم حسودم سوختم
#پروین_اسحاقی
خاکسترم
غرور ققنوسی ست
نشسته بر
سرستون های به جای مانده از آتش
اسکندر
اسکندر
اسکندر
مستی بهانه بود
نیرنگ تاییس است
که منشور تاریخم را
به آتش کشید است
#پروین_اسحاقی
تاییس
معشوقه ی ایرانی اسکندر است که به تحریک او تخت جمشید به آتش کشیده شد