باید برود راه خودش را
عشق،
اما !
چیست
رازِ درکمندِ نگاه
گیسوی های بارانی
ناز بی تکرار کمانی ابروی
طناز
خنده های مستانه
با لبهای کبودِ
از
آتش خشمْ
در آتشکده ِخاموشی
جان می آید به لب
تا از لبت
کلامی عاشقانه را
مهمان باشم
در بستر فردایت
باید برود راه خودش را
عشق،
اما !
چیست
رازِ درکمندِ نگاه
گیسوی های بارانی
ناز بی تکرار کمانی ابروی
طناز
خنده های مستانه
با لبهای کبودِ
از
آتش خشمْ
در آتشکده ِخاموشی
جان می آید به لب
تا از لبت
کلامی عاشقانه را
مهمان باشم
در بستر فردایت