چشم هایم در پی کوی تو است
فکر من هر روز و شب سوی تو است
روزه دارم من ، برایم ماه نو
آن هلال تیز ابروی تو است
#پروین_اسحاقی
چشم هایم در پی کوی تو است
فکر من هر روز و شب سوی تو است
روزه دارم من ، برایم ماه نو
آن هلال تیز ابروی تو است
#پروین_اسحاقی
به آسمان که سلام می دهم
از ناودان نگاهت
باران ستاره
آبشار
و رنگین کمانی از غزل
بر طاق ابروانت هلال می شود
و من
ماه پیشانی می شوم
بر ارتفاع ستاره و غزل
خواستنت
کیفر اتفاقی ست که خواهد افتاد
کیفر شعرهایی که تا هنوز
نسروده ام
در کمرکش صبحی
که با فنجانی از قهوه ی چشمت
صبحانه ی عشق
آفتابی می شود
در تعارف سینی ی دستانم
بودنم را
بر سنگ فرش ایوان خیالم
پهن می کنم
و برای گنجشکانی که آمدنت را
به حسرت نشسته اند
دانه می ریزم
می دانم
می دانم
تو
روزی خواهی آمد
و سفره ی دلت را
با من تقسیم می کنی
در من
زنی نفس می کشد
که با شب بخیری به ماه می رسد
با صبح بخیری به آفتاب
زنی
که دست هایش را
در باغچه می کارد
تا فروغ دیگری سبز شود
#پروین_اسحاقی