من پریشان و غریب و بی کَسَم
تو گلی ، من کمتر از خار و خسم
گر چه شیرینم به کام دیگران
تلخ تر از میوه های نورسم
#پروین_اسحاقی
من پریشان و غریب و بی کَسَم
تو گلی ، من کمتر از خار و خسم
گر چه شیرینم به کام دیگران
تلخ تر از میوه های نورسم
#پروین_اسحاقی
به گیسوان پریشان به روی شانه قسم
به جذبه ی غزل و نغمه و ترانه قسم
که هیچگاه فراموش من نخواهی شد
به عشق پاک ؛ به پیمان صادقانه قسم
#پروین_اسحاقی
میتوان مست شد از چشم تو بی جام شراب
دل سودا زده را کرد رها از تب و تاب
میشود در شب مهتابی و در ساحل رود
عکس زیبای تو را دید در آیینه ی آب
تو که تابنده چو خورشید جهان آرایی
یکدم از من که پریشان توام روی متاب
تو که از حال دلم بی خبری در دل شب
چشم من چشمه ی اشک است چه بیدار و چه خواب
مهربان باش به *پروین* و وفاداری کن
که به عهد تو وفا کرده ام از عهد شباب
#پروین_اسحاقی
ساعت 17/20 دقیقه روز شنبه دوازدهم بهمن ماه 98