تایتل قالب


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چای و قلیان» ثبت شده است

خوش آن زمان که لب ما چو غنچه خندان بود
 و ؛ زنده رود ، صفابخش وگل به دامان بود

خوش آن زمان که چو بوی بهار می آمد
به شوقِ آن ، دلِ پیر و جوان گلستان بود

کنار سبزه ی مادر بزرگ حالی داشت
گلیم ساده ی او جلوه بخش ایوان بود

نشسته بود چه زیبا و در مقابل او
بساط آتش و اسپند و چای و قلیان بود

خوش آن زمان که شب چارشنبه سوری ها
به گوشه گوشه ی شهر ، آتشی فروزان بود

اگرچه زندگی ما نداشت تشریفات
ولی برای همه ، زندگانی آسان بود

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۴۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۴۰


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی