گاهی ، بیمار عشق جانان شده ام
گاهی ز نگاه یار ، درمان شده ام
من عاشق آن گلم ، مدارید عجب
چون غنچه اگر ، سر به گریبان شده ام
#پروین_اسحاقی
گاهی ، بیمار عشق جانان شده ام
گاهی ز نگاه یار ، درمان شده ام
من عاشق آن گلم ، مدارید عجب
چون غنچه اگر ، سر به گریبان شده ام
#پروین_اسحاقی
رقص اشک چکیده را مانم
سر به دامان کشیده را مانم
در شب و باد و ریزش باران
کاغذ آب دیده را مانم
قامتم ضربه از تبر خورده ست
قد سرو خمیده را مانم
زخم خورده ز تیغ بهتانم
چون گریبان دریده را مانم
مثل تنهایی قناریها
از قفس نا پریده را مانم
کس نپرسیده شکوه ام از چیست
قصه ی ناشنیده را مانم
کیستم چیستم نمی دانم
حس در خود خزیده را مانم
از بلندای شب گذر کردم
صبح از ره رسیده را مانم
#پروین_اسحاقی