تایتل قالب


 

همیشه بر بهار من غباری از زمستان ست
نخستین صبح فروردینی ام آغاز آبان ست

همیشه سینه ی تالابی ام مردابی از خون و
لب زاینده رودی ام عطشناک ست و سوزان ست

به چشمِ آلبوم خاطرات خویش می بینم
گلیم ساده ی مادر بزرگم فرش ایوان ست

و در طول شب تاریک شب های زمستانی
کنار پای کرسی
قند و چای گرم و قلیان ست

گذشته های ایرانی فراموشم نخواهد شد
که بر روی دلم هرلحظه نقش یاد ایران ست

شب قاشق زنی ها و مجال فال گوشی ها
چنانچون آتش زرتشت در یادم فروزان ست

چه فصلی باز می گردی بهار کودکی هایم
( تو را من چشم بر راهم ) چگونه جای کتمان ست؟

#پروین_اسحاقی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی