تایتل قالب


.
غزل شماره دو


"این موج بیقرار
          به سامان نمی رسد"


پژمرده در بهار ، نفسِ بی بهار من
حاصل جز این نبود ، ثمرِ انتظار من

گیرم که سنگ را تو ملامت کنی چه سود؟
وقتی شکسته است دل آیینه وار من

این موج بی قرار به سامان نمی رسد
دل را قرار نیست میانِ قرار من

وقتی به صبح باغ گل سرخ پرپر ست
غم پرده می زند به  گلوی هزار من

فکرم جز این نبود که از تو رها شوم
اما ز دست رفت همه ی اختیار من

پلکی زدیم و عمر چه خوب و چه بد گذشت
مکثی نمی کند نفس شب شمار من

یک سو غزال عمر در این دشتِ غفلت ست
یک سو پلنگ عشق ، به قصد شکار من

#پروین_اسحاقی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی