با آسمانی بر شانه و
زمینی به زیر پای
از غربتی سیاه
بر آمده ام
به جستجوی صبحی
که شانه ام را
آفتابی کند
نگاهم
تلاوت آیه های سلام ست
و
نفس هایم
بوی ماه می دهند
تقصیر من نبود
که هیچ فصلی
بهانه ای نبود به رویش من
عطوفت کدامین سرانگشت
گلدان دلم را
به آب می رساند؟
#پروین_اسحاقی
نظرات (۰)