روژین که لبش شهد و شرابی ناب است
فرخنده گلی که مفخر احباب است
از ساغر سرخ لب شرابی چون شهد
ریزد سخنانی که دُرِ نایاب است
#پروین_اسحاقی
روژین که لبش شهد و شرابی ناب است
فرخنده گلی که مفخر احباب است
از ساغر سرخ لب شرابی چون شهد
ریزد سخنانی که دُرِ نایاب است
#پروین_اسحاقی
.
به آغاز صفر صفر باز گشته ام
با داغی از هزاره های حجر به پیشانی
این چه یاسایی ست
که فرشتگان
زنده بگور
تاریخ اند؟
#پروین_اسحاقی
بایست ازین پس بپذیریم که پیریم
بایست بدانیم ، جوانی به سر آمد
مانند جوانان نکنیم اینهمه مستی
چون دوره ی پیری که ندارد ثمر ، آمد
#پروین_اسحاقی
نفرینیِ غزل های ممنوعه ام
در ایهام کبودِ به اعجاز رسیده
بوی سکوت می دهند
واژه های خاک گرفته
خراش های عمیق یادگاری
بوی درخت /
کوهستان ماه
پس نمی دهدصدایم را
قاب می گیرم فریادم را
و می آویزم بردروازه های گلویم
عاصی ترین شاعری هستم
که به کیفر شعر
رسیده است
فرشته ای
که عشق را
از نفس های زمین
دزدیده است
#پروین_اسحاقی
چشم
که می شوید خورشید
در بلوغ آب
ماهی
تعمید می شود
با تبسم موج
ساحل
به انتظار مد
خمیازه می کشد
من
رنگ آبی را
جزر می بینم
پروین اسحاقی
کویر
با عطش های من
به آفتاب می رسد
چشمم
با طلوع ماه
ستاره می شود
از ستاره
تا چشم من
آسمانی فاصله است
#پروین_اسحاقی
تعمید می شوم
با زلالی دستانت
بی انعطاف هیچ یحیایی
بگذار
که آب کیفر من باشد
من
تنهاترین مسیحی هستم
که مریمی
با صلیبم نرقصیده است
#پروین_اسحاقی
َسپید
که می سرایمت
آسمان به من نزدیک تر می شود
آنقدر نزدیک
که دهانم
پر می شود از ماه
پروین اسحاقی
رام توام ،
دام توام ،
خام توام ،
کام تو ،
جام تو ....نام توام ...
حالا که چنین صید گریز پا
و سبک بالی را ..
که با همه یاغی گری و گریز پایی اش..
که سالها از هر بند و هر دامی
می گریخت..
صیدت شدم
صیاد،
خداقوت !...
اما
چه کنم..
ازهمانجایی اسیرم
که گمان نمی کردم ..
دامت راچنان پهنِ پهن کرده بودی
که هر چه پریدم نشد..
نصف جهان زیر دامت بود
و ایمانم
با دیدن این همه بهشت
منارجنبان شد و لغزید ..
سُرخوردم ..
بُرخوردم ..
و بند پهن دامت
پای دلم را گرفت
اسیر شدم ..
چه شکاری کردی
رستمِ شاهنامه ی عشق ..
گوری نه..
آهو شکارکردی ...
حالا
حالا که اسیرت شدم ..
با من چه میکنی صیاد ؟؟
پروانه می شوم برایت..
با بال پرواز ..
تا در آسمان عشق سبکبال پروازکنم ..
یا مرا در آتش عشق کباب می کنی ؟ ...
اگر ویار کباب داری
همه ی من باشد مال تو
کباب کن ..
پوست بکن ..
اما .
« هیچ گاه دلم راکباب نکن »
به دندان نکش
همین یک خواهش
قبل از عید قربان ...
من ...
همین منِ یاغی که اسیرشده توام ..
حالا برای قربانی شدن آماده ام ..
آ آ آ
این گلوی من
و آن هم کارد تیز چشمانت ،،،
ببُر..
تا همه بدانند..
ماننداسماعیل ..
خودم..
قربانی شدن به پیشگاهت راپیشنهاد دادم ...
رام توام ،
صیدتوام
و....دام توام ...نازنین من
#پروین_اسحاقی
بازوانت
دو مناره ی جنبانند
که اصفهان را
به رقص می آورند
نگاهت
نقش جهانی
که دنیا را
از چهار باغ
تا هشت بهشت
چهل ستون فاصله است
از خواجو
تا الله وردی خان
سی و سه پل
به نظر که می رسم
مسیح را
مصلوب می بینم
#پروین_اسحاقی