تایتل قالب


۵۲۲ مطلب توسط «پروین اسحاقی» ثبت شده است

 

مستم زمی نگاهت ایدوست
جانم شده جلوه گاهت ایدوست

بزمم شده بود بزم مهتاب
ازتابش روی ماهت ایدوست

تورفتی ومانده است بیدار
چشمم همه شب به راهت ایدوست

از یاد مبر مرا که شادم
بادیدن گاه گاهت ایدوست

باز آ که تو بهترین پناهی
برعاشق بی پناهت ایدوست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۳۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۳۵


 

ای تیر هر نگاهت جان مرا نشانه
ای بر لب تو جاری زیباترین ترانه

هر جمله لطیفت شیواترین غزلها
هر خنده ظریفت پرشور و شاعرانه

با اینکه سنگ جورت بال مرا شکسته
مرغ دلم گرفته بر بامت آشیانه

در اوج بیوفایی با ناز و دلربایی
هر روز دل شکستی از من به یک بهانه

اینقدر سرگرانی با من مکن که هر شب
از دل به جای آهم آتش کشد زبانه

تا چند بسته ای دل بر مهر بیوفایان؟
(پروین) محبتی کو دیگر درین زمانه

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۶۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۶۰


 

با اینکه تو را با من دلداده وفا
نیست
در باغ مرا  بی صنم و یار صفا
نیست
آزرده ام از آنهمه پیمان شکنی ها
زیرا که مرا مهر و وفا هست و تو را
نیست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۵۳

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۵۳


 

زن مپندار که او اسوه ای از مهر و وفاست
فاطمه ، آن که تجلی گه انوار خداست

آنکه در قدر و شرف بعدِ نبی است و علی
آنکه وارسته ز دنیاست ، بتول عذراست

مادر دهر نزائید و نزاید به جهان
طاقِ بی جُفت همان ، فاطمه ی خیرِ نساست

آنکه جبریلِ امین ، خادم دربار وی است
مات اندر شرف و عزتش عقلِ عقلاست

دل ز اغیار تهی کن که شود خانه ی یار
که تو را سدّ رهِ دوست ، همان شرک و  ریاست

                   ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

مهر او گر به دلت هست چو پروین خوش باش 
که برای تو فقط ، هدیه همین مدح و ثناست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۸ ۰ ۰ ۵۴


خواست کز شاخه حضرت حوا 
سیب چیند ز بوستان خدا 

چید سیبی و برگرفت به دست 
به دهان برد و چشمها را بست 

لیک چون سوی لعل نوشش بُرد
عطر آن سیب عقل و هوشش برد 

مرغ خاطر شدش جنان پرواز
یادش آمد ز همدمِ دمساز 

داغِ بی بهرِگی ، دهان بستش 
همچنان ، سیب ماند در دستش 

برگرفت و دوان دوان آوَرد
سیب را پیشکِش به "آدم" کرد 

هر دو از دیدن جمال حبیب 
مست گشتند و شد فرامُش  سیب 

"آدم" از شوق ، دست  پیش گرفت 
در کنارش چو جانِ خویش ، گرفت
 
لبِ حوا به زیرِدندان  شد 
لب به دندان گزید و خندان شد 

شده حوا ز شرم گلگونْ چهر 
آدمش در بغل گرفته به مهر
 
خون دویدش به چهر و گلگون شد 
سیب اگر سرخ شد از این خون شد 

شد مقابل به ماه ، روی حبیب 
شده حایل دراین مقابله سیب 

سیب ، روی نگار پوشیده 
پیشتر سیب ، لعل بوسیده

سیب ، بینِ دو لب ، چه چاره کنند؟ 
صبر ، کو؟ تا فقط نظاره کنند؟

لشکر عشق ترکتازی کرد
دوستان را به جنگ راضی کرد 

جنگ برخاست درعیان و ضمیر 
اولین دورِ جنگِ عالمگیر !

خانه دیگر  خراب خانه شده !!!
سیب یک جنگ را بهانه شده !

شوق  بر صبر ، چیره گشت و حبیب 
خواست بردارد از مقابل  سیب

هردو یکدل به دل ، نهیب زدند 
هردو دندان به لعلِ سیب  زدند
 
رفت و رفت از میانه بیمِ هلاک 
لعل ، با لعل ، جفت گشت ، چه باک

زجهان رَسته ، چشمها بسته 
هردو با طعمِ سیب ، دل بسته 

هر دو پابندِ سرنوشت  شدند 
بی خبر رانده از بهشت  شدند
 
چشمِ" آدم '" دراین میان شد باز 
دید بسته است  دیدهُ دمساز 

چشم خود نیز بست و هیچ نگفت 
آری آن دم ، به هیچ ،باید گفت!

پشتِ پا زد به مُلکِ دانایی 
آه ، از سیبِ سُرخِ حوایی !

ای خوش آن لب ،که بسته با لبِ دوست 
این همان رازِسربه مُهر ِمگوست" !

اولین بوسهُ جهان این شد 
بوسه ، با طعمِ سیب، شیرین شد 

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۶۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۶۴


 

با انزوای خویش دلم تا که خو گرفت
در سینه بس تپید
نفس
      در گلو گرفت

 عکس خیال توست به صبح نگاه من
چشمم که قاب آینه را روبرو گرفت

تا خواستم که سیر تماشا کنم تورا
غایب شدی
         و چشم  
تب جستجو گرفت

صبرم شکست و بعد قرارم زدست رفت
 دل بر نماز صبر خیال وضو گرفت

دستم به تار زلف تو هرگز نمی رسد
یک بار زال عشق ز رودابه مو گرفت

من از بهار عشق گلی را نچیده ام
از داغ لاله هاست که دل رنگ و بو گرفت

شبخوشه های ماه به *پروین* رسیده است
در زیر نور ماه تب گفتگو گرفت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۷۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۷۷


 

سبزه بر سبزه گره خورد ولی ساقه شکست
روی پیشانی ی من آتش سردی بنشست

سیزده گرچه گره خورد به سبزینه ی دشت
راز خوشبختی من در گذر چارده است

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۴۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۴۰


 

در میان سفره ی عید دلم
             سین منی
واژه
    واژه
      معنی ی آیات
            یاسین منی

در فریب کفر چشمت مذهبم از دست رفت
از نگاهت خوانده ام غارتگر دین منی

تا طلوع صبحدم چشم انتظارت بوده ام
چشم بگشا بر نگاهم صبح شیرین منی

بی تو گویی اتفاق مرگ من افتاده است
کیستی
    انگیزه ی رویای    
           دیرین منی

از هزاران باغ فروردین چشمت خوانده ام
در بهار پیش رو دستان گلچین منی

نقطه ای در مرکز پرگار عشق تو
              منم
تو
   ستاره
      بر مدار ثقل
          خونین منی

باز با آن خنجر ابرو بزن زخمی دگر
خوش دلم از این که تو داروی تسکین منی

روی پرچین دلت رقص کبوتر بوده ام
تو
   به روی قله های عشق
       شاهین منی

من
چگونه
    چشم بر می دارم
         از  دیدار شب
خوشه
       خوشه
    جلوه ی زیبای
          پروین منی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۷۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۷۴


 

به چشمم جلوگاه ماه هستی
مرا آیینه ی دلخواه هستی

من از نیمە شب نصف جهانم
شما از صبح کرمانشاه هستی

#پروین_اسحاقی

برگردان از زبان فارسی بهمی‌کنم کردی

لە گلینەی چەوم جیگاێ مانگیدن
ئڕام لە ئاوینە ئاو شەش دانگیدن

من پەروین لە ھووز نسم جەھانم
تو کرماشانی ،ڕا چەو بژانگیدن

هەڵگەردان

#نەسرێن‌_شەفیعی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۸۹

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۸۹


 

وقتی که بازتاب نگاه تو نیستم
چشم انتظار چشم سیاه تو نیستم

از آن غرور و ناز گل سرخ خوانده ام
من غیر خار بر سر راه تو نیستم

بر قاب عکس دیدن من پلک بسته ای
یک پنجره برای پگاه تو نیستم؟

در پیشگاه مذهب عشق تو کافرم
جز مایه ی عذاب و گناه تو نیستم

چشمم شده سفید به امید دیدنت
باور مکن که چشم براه تو نیستم 

من از محاق چشم تو دریافتم که من
بر آسمان خاطره ماه تو نیستم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۱


۱ ۲ ۳ ... ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ... ۵۱ ۵۲ ۵۳

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی