تایتل قالب


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی» ثبت شده است

.


"زندان تنهایی"

گرچه می دانم نمی آیی به دیدارم هنوز
شکوه دارم تا بدانی دوستت دارم هنوز

خاطراتت لحظه لحظه در خیالم جاری ست
ساده اندیشی ست از تو دست بردارم هنوز

بی تو در زندان تنهایی گرفتارم دریغ
دوری ات را بیش از این طاقت نمی آرم هنوز

تنگنای انتظارت می کشد آخر مرا
در فضای این قفس مرغی گرفتارم هنوز

آرزو دارم بیایی نیمه شب در خواب من
شب گذشت و در هوایت چشم بیدارم هنوز

بس که بر ثقل مدار چشم تو چرخیده ام
در دل سرگیجه هایم مثل پرگارم هنور

پیش من باشی ، نباشی ،
من همان پروینم و
تا نفس دارم به عهد خود وفادارم هنوز

#پروین_اسحاقی 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۰ ۰ ۰ ۹۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۰ ۰ ۰ ۹۶


این بی قراری ها که در حال گذار ست
در سینه ام پس لرزه های انتظار ست

انگیزه ی بی تابی ام را می شناسم
در آسمان سینه ماهی بی قرار ست

شب های تنهایی بدون ماه انگار
حتی زمین و آسمان هم سوگوار ست

بر ارتفاع شانه هایم یک فرشته
بی بال و پر
 حال مرا
لحظه شمار ست

دیری ست در فریاد من پژواک مرده ست
گویی ز مرگ گل سکوت یک هزار ست

بی تابی ی گل چیدنم دست خودم نیست
زخم سرانگشتان من از نیش خار ست

از پر زدن های پرستوی نگاهم
پیداست
 شب
 آبستن صبح بهار ست

ردی که بر جا مانده بر روی خیابان
رد عبور شاعری شب زنده دار ست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۳۰ ۰ ۰ ۷۲

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۳۰ ۰ ۰ ۷۲


شده کارم همین که شب همه شب 
تا سحرگه ستاره بشمارم 
کاش آن شب که فرصتم دادند 
گفته بودم که " دوستش دارم " 

در دل من نشسته است امشب 
یک غم جانگداز و بیدارم 
تاسحر مهلتم اگر بدهند 
حرف های نگفته ای دارم

او ندارد خبر که در سینه 
دل من مثل بید میلرزد 
اینهمه شور و حال و احساسم
پیش چشمش جوى نمى ارزد 

نزد نا محرمان همان بهتر
سرّ دلدادگان نگردد فاش
جمله دوست دارمت اما
ساده ی ساده گفته میشد کاش

بی تو هر شب در اوج تنهایی
کارم افسوس خوردن است اینجا
با تو هر لحظه عمر جاویدان 
بی تو هر لحظه مردن است اینجا

بسته جانم به جان او اما
از نگاهش غرور می بارد
با زبانی که خوب می فهمم
کاش میگفت دوستم دارد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۷ ۰ ۰ ۷۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۷ ۰ ۰ ۷۴


غافلی این روزها از حال و احوال دلم
خورده زخم داس تو بر گندم کال دلم

ماه زیر ابرها پنهان نمی ماند و تو
روزی آخر با خبر خواهی شد از حال دلم

شعر چشمم آیه آیه سوره ی تنهایی است
داغ  تازه  می زند بر روی تبخال دلم

سال های بودنم با یاد تو از دست رفت
می روم در سایه ی دیوار امسال دلم

بار سنگینی اندوهی ست روی شانه ام
ای دریغ از قامت خم گشته ی دال دلم

خاطرم آبستن یک مثنوی نی ناله است
آه از سنگ صبور همچنان لال دلم

هرگز از خاطر مبر اینکه فراموشم شوی
یاد تو چون سایه ام بوده ست دنبال دلم

عشق در فنجان چشم تو به رنگ قهوه است
شعر حافظ آمده بر نیت فال دلم

(یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور)
‌چشم تو آیینه شد در صبح اقبال دلم

در قمار عشقِ پروین هستی از کف داده ام
زخم از ده لوی خشتت خورده تک خال دلم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۶ ۰ ۰ ۹۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۶ ۰ ۰ ۹۷


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی