تایتل قالب


۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سامان» ثبت شده است

.
غزل شماره دو


"این موج بیقرار
          به سامان نمی رسد"


پژمرده در بهار ، نفسِ بی بهار من
حاصل جز این نبود ، ثمرِ انتظار من

گیرم که سنگ را تو ملامت کنی چه سود؟
وقتی شکسته است دل آیینه وار من

این موج بی قرار به سامان نمی رسد
دل را قرار نیست میانِ قرار من

وقتی به صبح باغ گل سرخ پرپر ست
غم پرده می زند به  گلوی هزار من

فکرم جز این نبود که از تو رها شوم
اما ز دست رفت همه ی اختیار من

پلکی زدیم و عمر چه خوب و چه بد گذشت
مکثی نمی کند نفس شب شمار من

یک سو غزال عمر در این دشتِ غفلت ست
یک سو پلنگ عشق ، به قصد شکار من

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۷ ۰ ۰ ۴۶

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۷ ۰ ۰ ۴۶


در راه غمت بی سرو سامان شده ام
در آینه ی عشق توحیران شده ام

تو در دل آسمان چو خورشیدی و من
مثل گل آفتابگردان شده ام

  #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۲ ۰ ۰ ۳۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۲ ۰ ۰ ۳۲


با اینکه دلی بی سرو سامان دارم
عمریست که من به عشق ایمان دارم

چون نور امید بر دلم می تابد
غافل نشوم ز عشق تا جان دارم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۴ ۰ ۰ ۳۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۴ ۰ ۰ ۳۶


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی