در من
نفس می کشد
بودایی
که
می ترسد
از تعمید
من
نفرینْ شده
کاهنی
به معبد
شهرِ ممنوعه ام
حرام می دانم
عشق را،
دیری ست
به دنبال صلیب می گردم
میانِ
آتشکده ای خاموش
#پروین_اسحاقی
در من
نفس می کشد
بودایی
که
می ترسد
از تعمید
من
نفرینْ شده
کاهنی
به معبد
شهرِ ممنوعه ام
حرام می دانم
عشق را،
دیری ست
به دنبال صلیب می گردم
میانِ
آتشکده ای خاموش
#پروین_اسحاقی
با سبزی و خرمی بهار آوردم
با سرخی گونه ام انار آوردم
از لب گل ناز و از زنخدانم سیب
از قامت خود سرو به بار آوردم
#پروین_اسحاقی
ای خیال روی تو لبخند عشق
گوش کن ماه صفاهان پند عشق
بر لبانم نقشه ی تبخال توست
وه از این شوریده حال قند عشق
#_پروین_اسحاقی
گفتم غزلی دوباره آغاز کنم
تا عقده ای از کار دلم باز کنم
هر چند به اندیشه گلاویز شدم
با دوست نشد راز دل ابراز کنم
#پروین_اسحاقی
رفتی و غریبانه نگاهم کردی
با رفتن خویش بی پناهم کردی
گفتی که دوباره از سفر می آیم
یک بار دگر چشم براهم کردی
#پروین_اسحاقی
به گیسوان پریشان به روی شانه قسم
به جذبه ی غزل و نغمه و ترانه قسم
که هیچگاه فراموش من نخواهی شد
به عشق پاک ؛ به پیمان صادقانه قسم
#پروین_اسحاقی
روزگاری ما به دور کرسی مادر بزرگ
درشب یلدا چه شیرین روزگاری داشتیم
بوسه ها بر دستهای مهربانش می زدیم
در کنار او عجب بوس و کناری داشتیم
پاک میکردیم از آیینه ی دل هایمان
گر ز دست یکدگر روزی غباری داشتیم
فال حافظ میگرفتیم و پس از تعبیر آن
خاطری شاد و دل امیدواری داشتیم
هر زمان مادربزرگم قصه ای میگفت و ما
خنده بر لب چون گل سرخ اناری داشتیم
گرچه فردا اول فصل زمستان بود ما
در کنار یکدگر رنگین بهاری داشتیم
#پروین_اسحاقی
ای از تو تمام عشق و شیدایی من
دلدار دلارای تماشایی من
آن شب چه شبی بود که مست تو شدم؟
زیبا گل من ؛ دلبر یلدایی من
#پروین_اسحاقی
در بند غمت از همه دلخسته ترم
از آینه ی عشق تو بشکسته ترم
دلبسته ی هر کسی که میخواهی باش
من از همه عالم به تو دلبسته ترم
#پروین_اسحاقی
هم روی تو را برای دیدن خواهم
هم ناز تو را بهر کشیدن خواهم
هر کس پی چیدن گلی باشد و من
با عشق ، تو را بهر نچیدن خواهم
#پروین_اسحاقی