تایتل قالب


۲۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

بدهی گر تو مرا بال و دو تا پای دگر
جز به دیدار تو هرگز نروم جای دگر

چشم زردشتی ات آتشکده ی عشق من ست
باز بگذار برآیم به تماشای دگر

صبح آرامش من ساحل چشمان شماست
در سرم نیست نشینم لب دریای دگر

عشق خوابی ست که در چشم ترم گم شده است
روزها نیز به چشمم شده یلدای دگر

قلب چون سنگ تو احساس مرا درک نکرد
مانده بر روی لبم گفتن ای وای دگر

برگ  سبزی ست دلم
 - تحفه ی درویش-
                  مرا
جز همین تحفه
برای تو
چه اهدای دگر

بعد از این حال عطشناک من و شب همه شب.
مستی چشم تو و
محشر کبری دگر

#پروین_اسحاقی 
                  ‌


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۶


 

در دلم از عشق تنها تاب و تب آورده ای
با همین‌ منوال روزم را به شب اورده‌ ای

از لبت جز خنده ای هرگز نصیب من‌ نشد
در هوای بوسه جانم را به لب آورده ای

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۰


 

هزار قطره ی اشکم فدای لبخندت
خدا کند که ببینم همیشه خرسندت

تو از دیار کدامین فرشته می آیی
چرا که روی زمین نیست مثل و مانندت

ز شوکران نگاهت به رقص می آیم
جواب تلخ تو شیرین تر ست از قندت

ز سمت مشرق چشمم طلوع کن تا خلق
چنانکه سرمه به چشمان خود کشانندت

و خیل مردم شب زنده دار مشتاقت
به جای ماه بر ایوان شب نشانندت

دلم به تیر نگاهت کمانه زد *پروین*
به تیر آرش و بر قله های الوندت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۹۵


 

هرگز چو من مباد کسی بی قرار عشق
طاقت ز دست رفته و بی اختیار عشق

داغ سیاه عشق به پیشانی ی من ست
در روزگار خویش منم غم شمار عشق

قلبم که از تبار گل سرخ بوده است
پرپر میان دست تو شد در بهار عشق

در معرض نگاه چه زیبا نموده ای
افشان به روی شانه رها آبشار عشق

دلشوره های عشق جنونی ست دلپذیر
سرشار لذت ست ولی انتظار عشق

چرخان ثقل خویش به سر گیجه می رسم
پرگار حسرت ست دلم بر مدار عشق

قلبم صدای آمدنت را شنید و گفت
مضراب ناله ها ست که خورده به تار عشق

*پروین* شگفت نیست که غم در نگاه توست
جز غم چه بوده است مگر یادگار عشق

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۶


 

هر صبح
شکنج شبانه ام را
از  پرچین پیراهنم
پرواز می دهم

به خواب که می اندیشم
عقابی
در من
بال می گسترد...

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۸۰



آن مرد بزرگ کهکشانی گردید
الحق که سفیر قهرمانی گردید
ازجمع من وشما برید و پر زد
عباس شقاقی آسمانی گردید

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۷۷


 

خاکسترم
غرور ققنوسی ست
نشسته بر
سرستون های به جای مانده از آتش

اسکندر
     اسکندر
       اسکندر
مستی بهانه بود
نیرنگ تاییس است
که منشور تاریخم را
به آتش کشید است

#پروین_اسحاقی 

تاییس
معشوقه ی ایرانی اسکندر است که به تحریک او تخت جمشید به آتش کشیده شد


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۹۳

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۹۳


 

با آسمانی بر شانه و
زمینی به زیر پای
از غربتی سیاه
بر آمده ام
به جستجوی صبحی
که شانه ام را
آفتابی کند

نگاهم
تلاوت آیه های سلام ست
و
نفس هایم
بوی ماه می دهند

تقصیر من نبود
که هیچ فصلی
بهانه ای نبود به رویش من

عطوفت کدامین سرانگشت
گلدان دلم را
به آب می رساند؟

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۸۳

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۸۳


 

من تشنه ی آن نگاه نابم چکنم
از آتش عشق در عذابم چکنم

با یاد تو خواب می روم شب همه شب
گر سر نزنی شبی به خوابم چکنم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۷۰

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۷۰


 

ساحل و دریای رویان ...آی می چسبد نگو
     در هوای خیس باران ... آی میچسبد نگو

    اتفاق تازه ای رخ می دهد با لمس تو
    در درون من کماکان...آی می چسبد نگو ...

    گرمی آغوش تو با آن همه ناز و نفس
    در دل برف زمستان...آی می چسبد نگو ...

    بوسه های گاه و بیگاه من از لب های تو ...
    بوسه بازی فراوان ... آی می چسبد نگو ...

    من فریبت می دهم با شیطنت های غزل
    دلفریبی های شیطان ... آی می چسبد نگو

    زیر باران  راه رفتن ، دست در دستان تو
    در کنار ساحل ای جان ، آی می چسبد نگو 

    ساحل زیبای بارانی و بازی های ما
    در میان بغض طوفان...آی می چسبد نگو ...

    من غزل پرداز چشمان سیاهت باشم و
    صورت ماه تو خندان...آی می چسبد نگو...

    در میان موج دریا و من و کولاک عشق
    لمس احساس تو عریان ... آی می چسبد نگو


  #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۸۹

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۵ ۰ ۰ ۸۹


۱ ۲ ۳ ... ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی