من اختر تابنده ی اقبال توام
چون سایه شبانه روز دنبال توام
امروز که عاشقانه پیمان بستیم
تردید مکن که محضری مال توام
#پروین_اسحاقی
من اختر تابنده ی اقبال توام
چون سایه شبانه روز دنبال توام
امروز که عاشقانه پیمان بستیم
تردید مکن که محضری مال توام
#پروین_اسحاقی
با باده ی عشق می پرستم کردی
از جام نگاه خویش مستم کردی
با هر که به جز یاد تو بیگانه شدم
روزی که به عشق ، پای بستم کردی
#پروین_اسحاقی
در ساده گویی ام که معما نمی شوم
یک لحظه بی خیال تو حتی نمی شوم
هوش و حواس و هرچه که دارم به پیش توست
من از گناه عشق ، مبرّا نمی شوم
هرگز قسم به جان شما را نمی خورم
من در یقینِ عشقِ تو امّا نمی شوم
در زیر قاب پنجره ات ایستاده ام
من رهسپار کوچه ی شب ها نمی شوم
پس داده ام به پیش شما امتحان خویش
آن کودک کلاسِ الفبا نمی شوم
آنگونه از خیال تو دورم که سال ها
حتی به خوابِ چشمِ تو پیدا نمی شوم
خاتون شعر ،
مطلعِ کتمان من تویی
دیگر ردیف آیه ی حاشا نمی شوم
بر ارتفاع سایه ی ایهام گم شدم
در واژه های شعر تو معنا نمی شوم
لیلاج من تویی و حریفِ قمارِ عشق
در گیر و دارِ بازیِ فردا نمی شوم
فنجان فال چشم تو را سرکشیده ام
چشم انتظار فرصت دنیا نمی شوم
#پروین_اسحاقی
با باده ی عشق می پرستم کردی
از جام نگاه خویش مستم کردی
با هر که به جز یاد تو بیگانه شدم
روزی که به عشق ، پای بستم کردی
#پروین_اسحاقی
رفتی اما در دل من همچنان جا مانده ای
شعر جانسوز جدایی را برایم خوانده ای
من به لبخند تو دل خوش کرده بودم ؛ حالیا
آن لبِ چون غنچه را از چشم من پوشانده ای
#پروین_اسحاقی
من قابل صفای نگاهِ تو نیستم
بی اعتنا به چشمِ سیاهِ تو نیستم
وقتی دلِ تو مایلِ گلگشت ، میشود
من غیر خار ، بر سرِ راه تو نیستم
هر شب ز خاطرِ تو فراموش میشوم
در آسمانِ خاطره ماهِ تو نیستم
تا چشم پوشی از منِ دیوانه ، کرده ای
مست از نگاهِ گاه به گاهِ تو نیستم
من پیرو خسته ای از پا فتاده ام
جز مایه ی عذاب و گناهِ تو نیستم
تو پادشاه کشور شعری ، منِ فقیر
شایسته ی بزرگی و جاهِ تو نیستم
زین پس تو را به حالِ خودت مینهم ، ولی
باور مکن که چشم به راهِ تو نیستم
#پروین_اسحاقی
در کوچه ی عشق عطر خود جاری کن
این بار ز پا فتاده را یاری کن
من شیشه ی دل را به تو کردم تقدیم
زین جنس شکستنی نگهداری کن
#پروین_اسحاقی
صفای این شبِ و این ماه ، از توست
سحرگاه ، این چنین دلخواه از توست
گر از من اصفهان نصف جهان شد
صفای شهر کرمانشاه ، از توست
#پروین_اسحاقی
مرا با شعر ، بی شمشیر کشتی
بدون جرم و بی تقصیر کشتی
چو گشتم صید آهوی نگاهت
بسان شیر در زنجیر کشتی
#پروین_اسحاقی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
تو من وە شێعر و بێشەمشیر کووشتی
نەکردە جورم و بێەخسیر کووشتی
چۊ خوەش کەفتم لە دام چەوەیلد
جوور شیرێگ وە زەنجیر کووشتی
#ئەمین_کالهور_رشیدی
مهِ من گر ز سرِ بام ، نگاه اندازد
ماه را از دل افلاک ، به چاه اندازد
همچو یوسف اگر آن ماه کند جلوه گری
عاشقان را چو زلیخا به گناه اندازد
#پروین_اسحاقی