صبحانه غزل پشت غزل تقدیمت
یک جام پر از موم عسل تقدیمت
خورشید رسیده از سفر میگوید
صد شاخه ی گل بغل بغل تقدیمت
#پروین_اسحاقی
صبحانه غزل پشت غزل تقدیمت
یک جام پر از موم عسل تقدیمت
خورشید رسیده از سفر میگوید
صد شاخه ی گل بغل بغل تقدیمت
#پروین_اسحاقی
گفتند بوسه ای بستانی غنیمت است
راضی نیم به بوسه و لب میکنم طلب
#پروین_اسحاقی
حالم بگذار حال من باشد و بس
تصویر تو در خیال من باشد و بس
دل را به تو بسته بودم اما بگذار
حالا که شکسته مال من باشد و بس
#پروین_اسحاقی
ندارد کس پریواری که دارم دمادم موج دیداری که دارم دمم گرم ونگاهم مست دیدار به خود می بالم از یاری که دارم #پروین_اسحاقی
بر سرم پیوسته آوار منی
نیستی پل ، بلکه دیوار منی
در فراسوی نگاهت خوانده ام
روز و شب در فکر آزار منی
#پروین_اسحاقی
هر شب ز غم ندیدنت دلگیرم
جز عشق تو ، بیگناه و بی تقصیرم
دور از تو پیام تو مرا جان میداد
پیغام تو بر من نرسد میمیرم
#پروین_اسحاقی
کاش می شد با هزاران آب و تاب
می نوشتم بهر این شعرت جواب
لیک می دانی که دستم بسته است
می شود در هاون و کوبیدن آب
#پروین_اسحاقی
تردید نکن که من خرابت هستم
یک جام می ام که در جوابت هستم
بامن تو بیا شرم نکن عشق بورز
من هم گنهم وَ هم ثوابت هستم
#پروین_اسحاقی
لبم را با لبانت آشنا کن
بیا با عشق اسمم را صدا کن
لبالب می شوم از بوسه هایت
مرااز بین عشاقت جدا کن
#پروین_اسحاقی
تمام واژه هایت عاشقانه است
کلام تو پر از شعر وترانه است
بیا ای با دلم همراز و همدم
که با تو عاشقی ها جاودانه است
#پروین_اسحاقی