تایتل قالب


۸۵ مطلب با موضوع «سپید» ثبت شده است

نفرینیِ غزل های ممنوعه ام
در ایهام کبودِ به اعجاز رسیده
بوی سکوت می دهند
واژه های خاک گرفته
خراش های عمیق یادگاری
بوی درخت /
کوهستان ماه
پس نمی دهدصدایم را

قاب می گیرم فریادم را 
و می آویزم بردروازه های گلویم 

عاصی ترین شاعری هستم
که به کیفر شعر
رسیده است
فرشته ای
که عشق را
از نفس های زمین
دزدیده  است

    #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۶ ۰ ۰ ۲۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۶ ۰ ۰ ۲۹


 

چشم
که می شوید خورشید
در بلوغ آب
ماهی
تعمید می شود
با تبسم موج

ساحل
به انتظار مد
خمیازه می کشد
من
رنگ آبی را
 جزر می بینم

 

پروین اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۶ ۰ ۰ ۵۷

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۶ ۰ ۰ ۵۷


کویر
با عطش های من
به آفتاب می رسد
چشمم
با طلوع ماه
ستاره می شود

از ستاره
تا چشم من
آسمانی فاصله است

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۵ ۰ ۰ ۳۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۵ ۰ ۰ ۳۹


 

تعمید می شوم
با زلالی دستانت
بی انعطاف هیچ یحیایی
بگذار
که آب کیفر من باشد


من
تنهاترین مسیحی هستم
که مریمی
با صلیبم نرقصیده است
#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۳۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۳۲



َسپید
که می سرایمت
آسمان به من نزدیک تر می شود
آنقدر نزدیک
که دهانم
پر  می شود از ماه

 

پروین اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۸۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۸۱


رام توام ،
دام توام ،
خام توام ،
کام تو ،
جام تو ....نام توام ...

 حالا که چنین صید گریز پا
 و سبک بالی را ..
که با همه یاغی گری و گریز پایی اش..
 که سالها از هر بند و هر دامی 
می گریخت..
  صیدت شدم 
صیاد،
خداقوت !...
اما 
چه کنم..
 ازهمانجایی اسیرم
 که گمان نمی کردم ..
دامت راچنان پهنِ پهن کرده بودی 
که هر چه  پریدم نشد..
نصف جهان زیر دامت بود
و  ایمانم 
با دیدن این همه بهشت
 منارجنبان شد و لغزید ..
سُرخوردم ..
بُرخوردم ..
و بند پهن دامت 
پای دلم را گرفت
اسیر شدم ..
چه شکاری کردی
 رستمِ شاهنامه ی عشق ..
 گوری نه..
آهو شکارکردی  ...
حالا
حالا که اسیرت شدم ..
با من چه میکنی صیاد   ؟؟ 
پروانه می شوم برایت..
 با بال پرواز ..
تا در آسمان عشق سبکبال پروازکنم ..
 یا مرا در آتش عشق کباب می کنی ؟ ...
اگر ویار کباب داری 
همه ی من باشد مال تو 
کباب کن ..
پوست بکن ..
 اما .

« هیچ گاه دلم راکباب نکن » 
به دندان نکش
همین یک خواهش 
قبل از عید قربان ...
من ...
همین منِ یاغی که اسیرشده توام ..
حالا برای قربانی شدن آماده ام ..
آ آ آ 
این گلوی من
 و آن هم کارد تیز چشمانت ،،،
ببُر..
تا همه بدانند..
ماننداسماعیل ..
خودم.. 
 قربانی شدن به پیشگاهت راپیشنهاد دادم ...
رام توام ،
صیدتوام
 و....دام توام ...نازنین من

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۵۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۵۹


 

بازوانت
 دو مناره ی جنبانند
که اصفهان را
به رقص می آورند
نگاهت
نقش جهانی
که دنیا را

از چهار باغ
تا هشت بهشت
چهل ستون فاصله است
از خواجو
تا الله وردی خان
سی و سه پل

به نظر که می رسم
مسیح را
مصلوب می بینم

 

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۵۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۵۹


نشسته 
روی سنگی 
خیره بر خورشید
که 
از پشت بلورین گونه دریا
جبین دختری ماند
که
بردارد 
حجاب از چهره اش
با شرم
پیر شب
خجل گشته
ردایش را
تضرع گونه
بر میچید
که دستی
چشمهایم بست
کشیدم
دست ناز ناشناسش را
و
از دنیای من..
شب رفت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۷۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۷۶


گناه از تو بود
که
همزبانی دو دست گرم تو
به غربت
سیاه هجر رفته است
گناه از تو بود
که
مرغک پر آرزوی
دیدگان من
کنون به سرزمین 
سرد بی تفاوتی رسیده
همان شبی
 که لحظه لحظه اش
برای من
نوید مرگ بود
همان شبی 
که دستهای سرد تو
ندای آیه های 
تیره جدایی
و
دریغ بود
همان شبی که
قصر چهره قشنگ تو
درون دیدگان پر ز اشک من
پر از 
غبار لرزه بود
گناه از تو بود 
٭٭٭٭٭٭٭٭
کنون ببین
تمام هستی ام
میان دستهای پر ز آتش تو
سوخته است
نگاه کن
که قلب من
به ماتم شکستن تو
تلخ
سیاه پوش 
و
خسته پا
نشسته است
ببین که آفتاب عشق ما
چه زرد 
بی رمق
به قله ی بلند آرزو
شکسته است
گناه از تو بود
گناه از تو بود.....

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۲۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۲۲


حکایت من با تو 
حکایت 
ساحل و موج است 
حکایت غروب و آفتاب ...
حکایت
 من با تو 
حکایت
 کویر و باران است 
حکایت
 بودن و نبودن

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۳۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۳۹


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی