تایتل قالب


۱۴۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروین اسحاقی» ثبت شده است

آسمان تار و رخم تارو دو چشمم خونین
کامِ من تلخ تر از زهر و تو کامت شیرین

شده ای همنفس دشت کدامین بلبل
شده ای شاپرک دشت کدامین پروین

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۸۹

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۸۹


از فراقِ روی خود شمعِ وجودم سوختی
جور بی حد کردی و نابود و بودم سوختی

تا ســــــرود آرزو بر لب نشاندم ای عزیز
در شباب زندگی شعر و سرودم سوختی

از دو چشم ترک مستت کرده ای حیران مرا
عقل و دینم را ربودی ، تارو پودم سوختی

تاغبار غم ز هجرت در دلم بنشانده ای 
زنگِ غم ز آیینه ی دل چون زدودم ، سوختی

من کسی هستم که از هجرِ تو شد جانم تباه
تا دم از عشقت زدم ، مانند عودم سوختی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۸۶

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۸۶


در بیستون فکنده شوری ز عشق فرهاد
قلبم کند منور ، آن گلعذار سیمین

هر کس جدایی افکند ، اندر میانه ی ما
از حق به جان و مالش ، صد لعن باد و نفرین

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۹

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۹


نیمەی شعبان امام انس و جان آمد پدید
مظهر یزدان ، امید این و آن آمد پدید

قائم آل محمد مهدی صاحب زمان
نور چشم عسگری روح روان آمد پدید

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۱

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۱


بود عمری آرزویم روی آن جانانه بینم
روی آن جانانه بینم در کنار او نشینم

جذبه ی عشقش چنانم کرده بیخود کز سر شوق
گشتم از خود بیخود و از دست دادم عقل و دینم

ناگهان آن دلبر رعنا عیان شد پیش رویم
زان میان آمد کنارم آن نگار نازنینم

یک نظر دیدم جمال و عارض دلجوی او را
خوش تسلی یافت زان دیدن دل اندوهگینم

بخت یارم گشت و کردم من مکان اندر کنارش
شد برون از سر هوای جنت و هم حور عینم

گفتم ای آرام جانم ای تو خود روح روانم
شد ز تن تاب و توانم بنگر احوال حزینم

گو بدانم کیستی ؟ نامت چه باشد داد پاسخ
مظهر حق ، سبط احمد ، هادی و حبل المتینم

نو گل باغ ولایت مرتضی را نور عینم
داور کون و مکانم ، شافع اندر یوم دینم

مهدی صاحب زمانم ، دشمن مستکبرانم
مصلح اهل جهانم ، یاور مستضعفینم

گفتمش چون گنج در ویرانه ی دل شد مکانت
گفت دل خلوتگه حق است و من در آن مکینم 

گفتمش پروینم  و مایل رسَم بر آن وصالت
گفت از هجران شوی آخر رها ، باشد یقینم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۸۲

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۸۲


شد در اهواز از قضا سیلی خروشان آشکار
قدرتی پیدا نشد کان سیل را سازد مهار

چون بلای ناگهانی برد با خود آنچه بود
از کفِ هر مرد و زن یکباره بگرفت اختیار

جانب شوشتر شد آنگه شادگان ۈ ماهشهر
شد به دزفول و پس از آن رامهرمز رهسپار

در امیدیه ، خلیف آباد و سوسنگرد شد
در کُت عبدالله ویران کرد هر شهر و دیار

عده ای را بی مهابا سیل در خود محو کرد
عده ای گشتند پابندِ بلای بیشمار

خرمن هستیِ مردم رفت بر بادِ فنا
بر زمین دیگر اثر بر جا نماند از کشتزار

هر کسی این ماجرای وحشت آور را شنید
بود اگر یک غم ورا بر دل ، بَدَل شد بر هزار

ای که تو در شهر خود آزادی و در نعمتی
دان به هر ایام قدرِ نعمت پروردگار

حکم انسانیت است این ای برادر کن شتاب
وین سفارش را که از اسلام باشد ، گوش دار

از خداوندِ تعالی گر که می خواهی عوض
تا توانی کن کمک بر مردمانِ دل فکار

بر کسانی که زیان دیدند زین سیلِ مهیب
هموطن ، امدادِ تو امروز می آید به کار

اجر اگر خواهی برادر از کمک رو بر متاب
نی همین امروز ، بل هر روز شو بر خلق یار

گر توانی حالیا امداد کن بر ناتوان
چون که باید عاقبت زین دارِ فانی بست بار

بهرِ آنان دل غمین تنها نمی باشد روژین
هر که را بینی بُوَد از این مصیبت بی قرار

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۳

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۳


غیبت کننده را به مَثَل چون کلاغ دان

کو نوک به فضله ها بزند بهر عیش خویش

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۵۷

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۵۷


ای صبح من از طعم کلامت شیرین

هر لحظه به اعتبار نامت شیرین

 لبخند بزن ، بخند، از قند لبت

 هر روز بخیر و هر سلامت شیرین

            #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۷۲

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۷۲


این قدر ناز با دل دیوانه ام مکن
رسوا بچشم محرم و بیگانه ام مکن

حالاکه دل سپرده عشق توگشته ام
دمساز اشک و آه غریبانه ام مکن

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۸

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۴۸


از ازل تو فارس بودی فارس هستی ای خلیج 
گر عرب جعلی بخواند حین مستی ای خلیج

شیرمردان دلیرت کورد و لر تا ترک و فارس
دشمنت را با چنین مردان شکستی ای خلیج

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۳۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۳ ۰ ۰ ۳۵


۱ ۲ ۳ ... ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ... ۱۳ ۱۴ ۱۵

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی