تایتل قالب


۵۲۲ مطلب توسط «پروین اسحاقی» ثبت شده است

عید است و بهار است براتم بفرست
از چشمه ی لب آب حیاتم بفرست

یک خوشه ی گندمم ز فطریه ی عشق
بر بنده که واجب الزکاتم بفرست

عمری ست که روزه دار عشقم ، امروز
افطاری ماه برکاتم بفرست

از جانب شش جهت تو را می طلبم
یک خط و نشان از این جهاتم بفرست

عیدانه یکی با دو غزل از حافظ
در وصف رخ شاخ نباتم بفرست

از ذکر دعای هفت سین سیبی را
بر بنده که تارک الصلاتم بفرست

فطریه بدون بوسه ای شرعی نیست
یک بوسه که واجب الزکاتم بفرست

عمری به صراط دل والضالینم
ماهی به دل شب صراطم بفرست

دیگر به یقین خویش هم شک دارم
پیغمبری از بهر نجاتم بفرست

#پروین_اسحاقی 

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۹۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۹۱


 


 

خوشم از این  که نوشیدم شراب زندگانی را
که  بخشیده خدا بر من حجاب مهربانی را

نگاه یک فرشته عکس در آیینه ی من شد
و در آیینه اش دیدم نگاه آسمانی را

چنان سرمستم از جامش که من انگار نوشیدم
ز دست ساقیِ کوثر شراب ارغوانی را

خیالم پر کشید و در هوای عشق شاعر شد
غزل آنگونه می گویم که سبکِ اصفهانی را

من از زیبایی هشتِ بهشتِ عشق می گویم
که می بینم به رویایم تب نقش جهانی را

در آن حالی که درگیر نشانی از خدا بودم
به سر فصل کتاب عشق دیدم نقش مانی را

خدا پیغمبری را در بهشت این زمین دارد
که نامش *مادر* است و می ستاید مهربانی را

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۸ ۱ ۰ ۸۷

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۸ ۱ ۰ ۸۷


.

گیسوانت
که در باد آشفته شد
مترسک 
بخواب رفت
و
کلاغ 
شالیزار را چید

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۷ ۰ ۰ ۵۵

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۷ ۰ ۰ ۵۵


.

دل را به تیغ آتش و خون آب داده ایم
ما آن شقایقیم که با درد زاده ایم

بر سنگفرش کوچه ی دنیای آرزو
عمری به روی بودن خود پا نهاده ایم

مثل درخت پیر ، به هنگامه ی بهار
چشم انتظار سایه ی مرگی ستاده ایم

ای در نماز عشق ، امامِ هنوزِ ما
ما در مرام عشق ، مریدان ساده ایم

گویی شراب عشق تو آتش گرفته است
وقت تعارف ست ، عطشناکِ باده ایم

آیینه ای و ما ، نگاهت نمی کنیم
ما در حضور حضرت تو ، بی اراده ایم

هرگز از این مسیر به مقصد نمی رسیم
در ابتدای راه ، عابر گم کرده جاده ایم

چون صخره های ساحل جزرت هنوز هم
رو بر طلوع مدّ تو بازو گشاده ایم

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۰۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۰۲


تضمین از شعر فرخی یزدی

زیر چشمی نگه از پشتِ نقابش کردم
دیدم آن حسنِ خداداد و خطابش کردم

آگه از فرقتِ بی حد و حسابش کردم
(شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم)

بلبلانی به گلستانِ جهان بود مرا
از نواشان غمِ ایام ، عیان بود مرا 

کِی دگر از غمشان تاب و توان بود مرا
(دیدی آن ترکِ خطا دشمنِ جان بود مرا

گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم)

گویمت نکته ای ای دوست ز افسانه ی چشم
آنکه بنمود تصاحب ز ازل ، لانه ی چشم

آشنا در برِ ما بود ، نه بیگانه ی چشم
(منزلِ مردمِ بیگانه چه شد خانه ی چشم

آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم)

داد پروانه پیامی شبی اندر برِ جمع
که رسانید پیامم به برِ شمع  به سمع؟

ریزد از دیده ی خونبارِ من دلشده دَمع
(شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع

آتشی در دلش افکندم و آبش کردم)

ما ندیدیم در این دهر کسی را دلشاد
جز غم و درد و محن هیچ نداریم به یاد

در رهِ عشق ، ببین عاشقِ بیدل ، جان داد
(غرقِ خون بود و نمی مُرد ز حسرت فرهاد

خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم)

خسته از زندگیِ سخت نمیگردد مرد 
زر چو در کیسه ندارد رُخ او باشد زرد

با غم و درد و محن گو که چه می باید کرد
(دل که خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد 

بر سر آتش جورِ تو کبابش کردم)

گر چه رفتارِ فلک بوده به ما گاهی قهر
یا که خورشید همیشه ندهد ما را بهر  

می رسد مرکب " پروین " به سراپرده شهر  
(فرخی درد مکش ، ناله مکن ، گوید دهر

هر ستمگر که ستم کرد عذابش کردم)

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۸۳

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۸۳


.

چه خاکستری شده ام
در آبی تماشا؟
نگاه کن مرا
افق های لاجوردی
آمدنم را
خمیازه می کشند

می بینی
اما
به روی خود نمی آوری
در خود گم شدنم را

فصلی
دوباره سبز می شوم
که گلدان دستانت
مزین به گل های کاغذی باشد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۵ ۰ ۰ ۵۵

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۵ ۰ ۰ ۵۵


.

می پرستم آن دو چشم کال  را
بر لبت گل زخمه ی تبخال را

شهدی از قند لبانت هدیه کن
تا بدانی طعم شور حال را

#پروین_اسحاقی 

جهت خواندن اشعارم به این آدرس سر بزنید 👇
parvin58.blog.ir

https://telegram.me/parvinpoems

ارتباط با ادمین
@AndishehParsi


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۱ ۰ ۴۷

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۱ ۰ ۴۷


.

یوسفی گم گشته در تنهایی پیراهنم
من ولی بر جانب دیگر نظر می افکنم

من زلیخایم که در پس کوچه های مصر عشق
‌سوی چشمی هم نمانده از برای دیدنم

آه لیلاجی که با دل نرد بازی می کنی
در قمار عشق تنها پاکباز تو منم

سهمی از میراث عشق تو نصیب من نشد
باز دارم آب می کوبم درون هاونم

صورتم در آینه با چهره ام بیگانه است
سنگ می خواهم که تا آیینه ام را بشکنم

آبرویم در هوای آرزو از دست رفت
سنگ حسرت بر جناغ سینه ی خود می زنم

پشت پا بر قول و بر سوگند های خود زدی
هم چنان نفرین من بر عهدِ با تو بستنم

لحظه لحظه در نفس هایم تو جاری می شوی
مرگ تدریجی ست اما بی تو حتی بودنم

 #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۰ ۰ ۳۷

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۰ ۰ ۳۷


.


ای بادلم نا آشنا بدرود بدرود
نشناختی قدر مرا بدرود بدرود

عشق من و تو اول یک  ماجرا بود
پایان گرفت از ابتدا بدرود بدرود

حال و هوای خاطرم تبدار لیلی ست
مجنون در این ماجرا بدرود بدرود

دنیا برایم تار شد وقتی که رفتی
دیگر نمی خواهم تو را بدرود بدرود

من در حصار قلب تنگم خانه دارم
شهر شما مال شما بدرود بدرود

ای نوشدارویی که بعد از مرگ سهراب
پیدا شدی بر زخم ما بدرود بدرود

دیگر زمان آن رسیده تا که من هم
بسپارمت دست خدا بدرود بدرود

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۸۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۸۰


خوش آن زمان که لب ما چو غنچه خندان بود
 و ؛ زنده رود ، صفابخش وگل به دامان بود

خوش آن زمان که چو بوی بهار می آمد
به شوقِ آن ، دلِ پیر و جوان گلستان بود

کنار سبزه ی مادر بزرگ حالی داشت
گلیم ساده ی او جلوه بخش ایوان بود

نشسته بود چه زیبا و در مقابل او
بساط آتش و اسپند و چای و قلیان بود

خوش آن زمان که شب چارشنبه سوری ها
به گوشه گوشه ی شهر ، آتشی فروزان بود

اگرچه زندگی ما نداشت تشریفات
ولی برای همه ، زندگانی آسان بود

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۴۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۴۲


۱ ۲ ۳ ... ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ... ۵۱ ۵۲ ۵۳

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی