پر شورم ومانند عسل شیرینم
خوشرنگ گل اول فروردینم
آنشب که زچشم دل نگاهم کردی
دیدی شب یلدای تو را پروینم
#پروین_اسحاقی
پر شورم ومانند عسل شیرینم
خوشرنگ گل اول فروردینم
آنشب که زچشم دل نگاهم کردی
دیدی شب یلدای تو را پروینم
#پروین_اسحاقی
گلویم
عطش ستاره ای ست
که دور از نفس هایت
طعم آسمان را
از یاد برده است
اما
چشمانت را
که می نوشم
در پیاله ای که ماه
به پنجره ی نگاهم تعارف کرده است
مست می شوم
و من
که پیراهن چهار خانه ام را
در میان رقص دریده ام
در می یابم
جهنمی ست
َسقوط من
از بهشت چشمانت
#پروین_اسحاقی
نیمەی شعبان امام انس و جان آمد پدید
مظهر یزدان ، امید این و آن آمد پدید
قائم آل محمد مهدی صاحب زمان
نور چشم عسگری روح روان آمد پدید
#پروین_اسحاقی
"سوختم"
آتش عشق تو را ققنوس بودم
سوختم
تا که در اعماق آتش پر گشودم سوختم
آنچه باقی مانده از من
توده ای خاکستر ست
ذره
ذره
از تب گرم وجودم
سوختم
در هوای مستی ی چشمت دلم از دست رفت
تا که در این راه خود را آزمودم سوختم
در نگاهت صاعقه زنجیره ای از آتش ست
تک درختی در میان دشت بودم
سوختم
هم نفس با لاله های داغدار دشت عشق
هم چنان یک عمر با داغ کبودم سوختم
سایه ی دیوار قلبت فرصت امنی نبود
عنفوان ظهر تا آنجا غنودم سوختم
خواستم شعری بگویم از تو و تنهایی ام
از تب سوز و گدازِ
در سرودم
سوختم
سخت می رنجم از آن چشمی که بر تو بنگرد
از حسادت های این چشم حسودم سوختم
#پروین_اسحاقی
با بوسه خویش مست مستم کردی
سر خوش تو ز باده الستم کردی
از لعل لبت چشیده ام با لب خود
" جانا " تو به عشق ناب هستم کردی
#پروین_اسحاقی
عید فطر است در آن کوش دلی شاد کنی
خاطر غم زده ای را ز غم آزاد کنی
چون نشینی به سر سفره پر نعمت خویش
از دل مردم بی برگ و نوا یاد کنی
#پروین_اسحاقی
روزی که شدم ساکن میخانه ی عشق
ساقی به کفم نهاد پیمانه ی عشق
دل مست نگاه گرم ساقی شد و من
سرمست جنون گشتم و دیوانه ی عشق
#پروین_اسحاقی
گاهی ، بیمار عشق جانان شده ام
گاهی ز نگاه یار ، درمان شده ام
من عاشق آن گلم ، مدارید عجب
چون غنچه اگر ، سر به گریبان شده ام
#پروین_اسحاقی
دیوانه ی چشمان خمارت شده ام
در صف شدگان بی شمارت شده ام
در شاعری و مدیحه گویی استاد
من عاشق اسم مستعارت شده ام
#پروین_اسحاقی
دارم غم هجران تو در سینه و دل
دمساز همند این غم دیرینه و دل
از بس دل من پاک و مصفا باشد
فرقی نبود میان آیینه و دل
#پروین_اسحاقی