تایتل قالب


۱۳۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

گر گشایم سفره دل را و مهمانت کنم
از تمام ناز کردنها پشیمانت کنم

تا نیفتد چشم نا محرم به چشم مست تو
کاش میشد مثل دل در سینه پنهانت کنم

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۴۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۴۱


مگویید اصفهان نصف جهانست
که یک دنیا هنر در آن نهانست

محیطی با صفا و سبز و خرم
دیار مردمی شیرین زبانست

صنایع دستی اش بسیار مشهور
به نزد مردم از پیر و جوانست

ولی مشهورتر از هر چه گویی
( گز مخصوص ) شهر اصفهانست

 #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۷۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۷۹


.

صلیب خیال

تو از سکوت سپید قرار می آیی
قسم به عشق ، نمانده مرا تسلایی

به موج آبیِ رویای خویش می بینم
چنانکه قوی نشسته به موج ، 
        تنهایی

همینکه از گذر انتظار می گذری
شبیه منظره  در معرض تماشایی

خیال آینه حتی به رقص می آید
به چشم آینه وقتی که چهره بنمایی

به زعم  اهل زمین یک فرشته خواهم شد
به روی شانه ی من بال و پر که بگشایی

بر ارتفاع صلیب خیال می رقصی
برای مریم در گریه ام ، مسیحایی

همیشه باور شش گوشه ی دلم هستی
همیشه نیز چنانی که غافل از مایی

مرا ز شعر ، رباعیِِّ چشم تو کافی ست
که مثل طعم غزل های خواجه گیرایی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۹۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۹۰



 

درد جانسور مرا یاد تو تسکین است و بس
بر مذاقم شربت عشق تو شیرین است و بس

سالها هر درد و رنجی را تحمل کرده ام
روی دوشم بار هجران تو سنگین است و بس

بیم آن دارم کزین نا مهربان تر ببینمت
مایه ی اندوه بی پایان من این است و بس

گرچه پیمان را شکستی ؛ همچنان میخواهمت
چون دل من پای بند عهد دیرین است و بس

هیچکس از گریه های هر شبم آگاه نیست
شاهد من از هجوم  اشک بالین است و بس

از کنارم رفتی و در آرزوی دیدنت
آنکه در راه تو باشد چشم (پروین) است و بس

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۸۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۸۱


عید است و بهار است براتم بفرست
از چشمه ی لب آب حیاتم بفرست

یک خوشه ی گندمم ز فطریه ی عشق
بر بنده که واجب الزکاتم بفرست

عمری ست که روزه دار عشقم ، امروز
افطاری ماه برکاتم بفرست

از جانب شش جهت تو را می طلبم
یک خط و نشان از این جهاتم بفرست

عیدانه یکی با دو غزل از حافظ
در وصف رخ شاخ نباتم بفرست

از ذکر دعای هفت سین سیبی را
بر بنده که تارک الصلاتم بفرست

فطریه بدون بوسه ای شرعی نیست
یک بوسه که واجب الزکاتم بفرست

عمری به صراط دل والضالینم
ماهی به دل شب صراطم بفرست

دیگر به یقین خویش هم شک دارم
پیغمبری از بهر نجاتم بفرست

#پروین_اسحاقی 

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۹۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۹۱


 


 

خوشم از این  که نوشیدم شراب زندگانی را
که  بخشیده خدا بر من حجاب مهربانی را

نگاه یک فرشته عکس در آیینه ی من شد
و در آیینه اش دیدم نگاه آسمانی را

چنان سرمستم از جامش که من انگار نوشیدم
ز دست ساقیِ کوثر شراب ارغوانی را

خیالم پر کشید و در هوای عشق شاعر شد
غزل آنگونه می گویم که سبکِ اصفهانی را

من از زیبایی هشتِ بهشتِ عشق می گویم
که می بینم به رویایم تب نقش جهانی را

در آن حالی که درگیر نشانی از خدا بودم
به سر فصل کتاب عشق دیدم نقش مانی را

خدا پیغمبری را در بهشت این زمین دارد
که نامش *مادر* است و می ستاید مهربانی را

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۸ ۱ ۰ ۸۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۸ ۱ ۰ ۸۶


.

گیسوانت
که در باد آشفته شد
مترسک 
بخواب رفت
و
کلاغ 
شالیزار را چید

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۷ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۷ ۰ ۰ ۵۴


.

دل را به تیغ آتش و خون آب داده ایم
ما آن شقایقیم که با درد زاده ایم

بر سنگفرش کوچه ی دنیای آرزو
عمری به روی بودن خود پا نهاده ایم

مثل درخت پیر ، به هنگامه ی بهار
چشم انتظار سایه ی مرگی ستاده ایم

ای در نماز عشق ، امامِ هنوزِ ما
ما در مرام عشق ، مریدان ساده ایم

گویی شراب عشق تو آتش گرفته است
وقت تعارف ست ، عطشناکِ باده ایم

آیینه ای و ما ، نگاهت نمی کنیم
ما در حضور حضرت تو ، بی اراده ایم

هرگز از این مسیر به مقصد نمی رسیم
در ابتدای راه ، عابر گم کرده جاده ایم

چون صخره های ساحل جزرت هنوز هم
رو بر طلوع مدّ تو بازو گشاده ایم

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۰۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۱۰۲


تضمین از شعر فرخی یزدی

زیر چشمی نگه از پشتِ نقابش کردم
دیدم آن حسنِ خداداد و خطابش کردم

آگه از فرقتِ بی حد و حسابش کردم
(شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم)

بلبلانی به گلستانِ جهان بود مرا
از نواشان غمِ ایام ، عیان بود مرا 

کِی دگر از غمشان تاب و توان بود مرا
(دیدی آن ترکِ خطا دشمنِ جان بود مرا

گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم)

گویمت نکته ای ای دوست ز افسانه ی چشم
آنکه بنمود تصاحب ز ازل ، لانه ی چشم

آشنا در برِ ما بود ، نه بیگانه ی چشم
(منزلِ مردمِ بیگانه چه شد خانه ی چشم

آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم)

داد پروانه پیامی شبی اندر برِ جمع
که رسانید پیامم به برِ شمع  به سمع؟

ریزد از دیده ی خونبارِ من دلشده دَمع
(شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع

آتشی در دلش افکندم و آبش کردم)

ما ندیدیم در این دهر کسی را دلشاد
جز غم و درد و محن هیچ نداریم به یاد

در رهِ عشق ، ببین عاشقِ بیدل ، جان داد
(غرقِ خون بود و نمی مُرد ز حسرت فرهاد

خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم)

خسته از زندگیِ سخت نمیگردد مرد 
زر چو در کیسه ندارد رُخ او باشد زرد

با غم و درد و محن گو که چه می باید کرد
(دل که خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد 

بر سر آتش جورِ تو کبابش کردم)

گر چه رفتارِ فلک بوده به ما گاهی قهر
یا که خورشید همیشه ندهد ما را بهر  

می رسد مرکب " پروین " به سراپرده شهر  
(فرخی درد مکش ، ناله مکن ، گوید دهر

هر ستمگر که ستم کرد عذابش کردم)

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۸۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۸۲


.

چه خاکستری شده ام
در آبی تماشا؟
نگاه کن مرا
افق های لاجوردی
آمدنم را
خمیازه می کشند

می بینی
اما
به روی خود نمی آوری
در خود گم شدنم را

فصلی
دوباره سبز می شوم
که گلدان دستانت
مزین به گل های کاغذی باشد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۵ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۵ ۰ ۰ ۵۴


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ... ۱۲ ۱۳ ۱۴

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی