تایتل قالب


۱۳۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

.

می پرستم آن دو چشم کال  را
بر لبت گل زخمه ی تبخال را

شهدی از قند لبانت هدیه کن
تا بدانی طعم شور حال را

#پروین_اسحاقی 

جهت خواندن اشعارم به این آدرس سر بزنید 👇
parvin58.blog.ir

https://telegram.me/parvinpoems

ارتباط با ادمین
@AndishehParsi


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۱ ۰ ۴۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۱ ۰ ۴۶


.

یوسفی گم گشته در تنهایی پیراهنم
من ولی بر جانب دیگر نظر می افکنم

من زلیخایم که در پس کوچه های مصر عشق
‌سوی چشمی هم نمانده از برای دیدنم

آه لیلاجی که با دل نرد بازی می کنی
در قمار عشق تنها پاکباز تو منم

سهمی از میراث عشق تو نصیب من نشد
باز دارم آب می کوبم درون هاونم

صورتم در آینه با چهره ام بیگانه است
سنگ می خواهم که تا آیینه ام را بشکنم

آبرویم در هوای آرزو از دست رفت
سنگ حسرت بر جناغ سینه ی خود می زنم

پشت پا بر قول و بر سوگند های خود زدی
هم چنان نفرین من بر عهدِ با تو بستنم

لحظه لحظه در نفس هایم تو جاری می شوی
مرگ تدریجی ست اما بی تو حتی بودنم

 #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۰ ۰ ۳۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۳ ۰ ۰ ۳۶


.


ای بادلم نا آشنا بدرود بدرود
نشناختی قدر مرا بدرود بدرود

عشق من و تو اول یک  ماجرا بود
پایان گرفت از ابتدا بدرود بدرود

حال و هوای خاطرم تبدار لیلی ست
مجنون در این ماجرا بدرود بدرود

دنیا برایم تار شد وقتی که رفتی
دیگر نمی خواهم تو را بدرود بدرود

من در حصار قلب تنگم خانه دارم
شهر شما مال شما بدرود بدرود

ای نوشدارویی که بعد از مرگ سهراب
پیدا شدی بر زخم ما بدرود بدرود

دیگر زمان آن رسیده تا که من هم
بسپارمت دست خدا بدرود بدرود

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۸۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۸۰


خوش آن زمان که لب ما چو غنچه خندان بود
 و ؛ زنده رود ، صفابخش وگل به دامان بود

خوش آن زمان که چو بوی بهار می آمد
به شوقِ آن ، دلِ پیر و جوان گلستان بود

کنار سبزه ی مادر بزرگ حالی داشت
گلیم ساده ی او جلوه بخش ایوان بود

نشسته بود چه زیبا و در مقابل او
بساط آتش و اسپند و چای و قلیان بود

خوش آن زمان که شب چارشنبه سوری ها
به گوشه گوشه ی شهر ، آتشی فروزان بود

اگرچه زندگی ما نداشت تشریفات
ولی برای همه ، زندگانی آسان بود

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۴۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۴۱


پارس نامت از نخست و پارس هستی ای خلیج
چشمه ی امیدِ هر میهن پرستی ، ای خلیج


بارها با نعره ی جوش و خروشِ موج ها
در گلو فریادِ دشمن را شکستی ، ای خلیج

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۳۷

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۳۷


شبِ هجرانِ تو جانا ، شب یلدا باشد
اشکِ چشمم ز فراقِ تو ، چو دریا باشد

به رهِ عشقِ تو عشاق ، فزونند ، ولی 
عاشقی نیست که همچون ، منِ شیدا باشد

قامتت بسکه نموده ست ، قیامت بر پا
کن قدم رنجه ، که بر دیده ، تورا جا باشد

سروقدّانِ جهان ، پیشِ قدت ، خم گشتند 
سرو قدِِّ تو مگر ، آفتِ جانها باشد 

   #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۳۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۳۱


تو پنداری که من در خواب نازم 
ولی در التهاب و سوز و سازم

مبین آرامش و خاموشیم را
که مثل شمع در سوز و گدازم 

چو بر هم مینهم چشمان خود را
به یاد آن نگاه دلنوازم 

به جانم آتش عشق نهانی ست
رها از بند افسون و مجازم 

وضو از اشک چشم خویش دارم 
به سوی کوی او باشد نمازم 

ولی با اینهمه ترسم از آنروز 
که اشکم پرده بر دارد ز رازم 

بیا و آشتی کن با دل من 
که دیدار تو باشد چاره سازم

  #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۷۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۷۰


ای مادرم ای عزیزتر از جانم 
ای باخبر از درد و غم پنهانم

غم نیست اگر که جان فدای تو کنم
چون مادرمی قدر تو را می دانم 

 #پروین_اسحاقی

@parvinpoems


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۸۴

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۰ ۰ ۸۴


تضمین غزل شماره 114 مولانا حافظ

 باده نوشان قدم از باغ چو در خانه زدند
می علیرغم دل مردم بیگانه زدند 
گل ما خشت چو شد بر لب دندانه زدند
( دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

   گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند )


 نازم آن حسن و جمالی که ز ناز و لاهوت
شده خود ورد زبان همه اندر تابوت
ساز عشرت بنمودند بپا در ناسوت 
(ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت

با من راه نشین باده ی مستانه زدند)


آتش عشق تو چون در دل من پای نهاد
هستیم را ز غمت عشق و جنون داد به باد
گل رخسار تو از باد خزان ایمن باد
(شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد

حوریان شکر کنان ساغر شکرانه زدند)


ساقیا کهنه می ام ده که گوارا سمنه   
باده هم زورِکمان تیر کنون دست منه 
دور تا سر نرود جام ، تو از دست منه
( جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند)


خرم آنست که در گوشه ی میخانه خزید
وز می وصل رخت یک دو سه پیمانه چشید
نه چو من طعنه ز هر عاقل و دیوانه شنید
( آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند )


دوری یار نگر با من محزون چون کرد
به یکی غمزه مرا عقل ز سر بیرون کرد
دلبرم از بر من رفت و غمم افزون کرد
( نقطه ی عشق دل گوشه نشینان خون کرد

همچو آن خال که بر عارض جانانه زدند )


عمر چون رفت ز کف ما ز چه محزون نرویم
خوشه ناچیده از این خرمن افزون نرویم
ز سر کوی تو ما با دل پر خون نرویم
( ما به صد خرمن پندار ، ز ره چون نرویم

چون ره آدم خاکی به یکی دانه زدند )


سوزم از عشق چو شمعی که بسوزد در جمع
ریزم از کشتن پروانه ز نوک مژه دمع
دل شود خون چو رسد ناله ی عشاق به جمع
( آتش آن نیست که بر خنده ی او گرید شمع 

آتش آن است که بر خرمن پروانه زدند )


نقشه ها در دل  *پروین* همه شد نقش بر آب
گشت طی چونکه به غفلت همه ایام شباب
چو به رفتن همه دم عمر گران کرد شتاب
( کس چو حافظ نکشید از رخ اندیشه نقاب 

تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند )

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۱ ۰ ۲۲۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۱ ۰ ۲۲۲


دیگر دلم قرار ندارد برای تو 
از دور میکشم نفسی در هوای تو 

در فکر مانده ام که چو می آیی از سفر 
جز شعر عاشقانه چه ریزم به پای تو 

   #پروین_اسحاقی

@parvinpoems


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۴۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۴۹


۱ ۲ ۳ ... ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ... ۱۲ ۱۳ ۱۴

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی