از دل غمدیده ام دلبر خبر دارد ؟ ندارد
عاشقی چون من غریب و جان بسر دارد؟ ندارد
هستی خود در ره عشقش بدادم ای دریغا
ناله ی من در دل سنگش اثر دارد؟ ندارد
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
از دل غمدیده ام دلبر خبر دارد ؟ ندارد
عاشقی چون من غریب و جان بسر دارد؟ ندارد
هستی خود در ره عشقش بدادم ای دریغا
ناله ی من در دل سنگش اثر دارد؟ ندارد
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
ای گل از راز دل خود ، باخبر گردان مرا
در ره عشقت چنین مگذار ، سرگردان مرا
می روم با بیقراری سوی صحرای جنون
با نگاه دلنواز خویش ، بر گردان مرا
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
ای دشمنان مگیرید ، هر روز یک بهانه
ور نه به جوش آید ، این بحر بیکرانه
دارید اگر تمدن ، صلح و صفا بیارید
ور نه ز بام دنیا ، آتش کشد زبانه
مردان کشور ما با خصم دیو سیرت
آماده ی نبردند ، با عزم رستمانه
ما مادران ایران ، پرورده ایم شیران
تا نام این وطن را ، سازند جاودانه
ما مرز و بوم خود را ، دانیم خانه خویش
هستیم همچو مرغان ، دلخوش به آشیانه
اینجاست میهن ما ، جان است در تن ما
یا رب نگاهدارش ، از فتنه ی زمانه
#پروین_اسحاقی
ازبسکه دلم به دیدنت مشتاق است
چندیست کتاب ذهن من اوراق است
خوشحالم از اینکه سرخوش وخوشحالی
خندان لبم از اینکه دماغت چاق است
#پروین_اسحاقی
کشته ی عشق کجا ، دلبر مغرور کجا
دل آزرده کجا ، سینه ی پر شور کجا
میتوانی بزنی هر چه دلت خواست ، ولی
برق شمشیر کجا ، نغمه ی تنبور کجا
پروین اسحاقی
نصیب من شده یک بار کربلای حسین
دوباره کرده دلِ خسته ام هوای حسین
به پیشِ دیده ی من تا همیشه جلوه
گر است
رواق و صحنِ دل انگیز و با صفای حسین
خدا کند که دگر بار ، سر نهم با شوق
برآستانِ علمدارِ با وفای حسین
به اهلِ عشق چنان داد درسِ آزادی
که هست بر سرشان تا ابد لَوای حسین
هنوز از دل آن دشت ، میرسد بر گوش
نوای زینب دل خسته در عزایِ حسین
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
از بوسه ی خویشتن پیامم دادی
از باده ی عشق خویش جامم دادی
اما لب من کجا ، لبان تو کجا
ای گل نکند وعده ی خامم دادی
#پروین_اسحاقی
گویند صفای خانه از روی زن است
زن شمع فروزنده ی این انجمن است
ای مرد از این بیش بدان قدر مرا
چون روشنی بزم تو در دست من است
#پروین_اسحاقی
انداختی به فکر ، منِ دل فسرده را
این پروینِ نامِ خود از یاد برده را
آخر چگونه شعرِ قشنگی توان سرود
یک سیبِ نیم خورده ی شمشیر خورده را
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems