.
پروینه سیصد و هجده
مرا به شعر صدا کن ، به خط خوش بنویس
دو باره با قلمت مشق بی قراری کن
همیشه عاقبت عاشقی ، پریشانی است
بیا و با دل آشفته سازگاری کن
#پروین_اسحاقی
.
پروینه سیصد و هجده
مرا به شعر صدا کن ، به خط خوش بنویس
دو باره با قلمت مشق بی قراری کن
همیشه عاقبت عاشقی ، پریشانی است
بیا و با دل آشفته سازگاری کن
#پروین_اسحاقی
.
از سیم و طلای ناب مرغوب تری
از هر که به جز تو دیده ام خوب تری
با دیده ی فتنه خیز و این لبهایت
از دولت چنگیز پر آشوب تری
#پروین_اسحاقی
.
شد پیچک صبح آرزو بازویت
از مژده ی خسته گشتن بانویت
میگفتتمنای نشستن دارد
ای کاش که تاب گل شود زانویت
#پروین_اسحاقی
از آن زمان که شددل من جلوه گاه دوست
درحال انتظارنشستم به راه دوست
مردند عاشقان زدیدار ناامید
من زنده مانده ام به امید نگاه دوست
#پروین_اسحاقی
نه بوسه ای ز لبان نگار خواسته ام
نه یار را نفسی در کنار خواسته ام
نه بویی از گل اندام آن پری رخسار
نه هرگز از قد (سرو) ش( انار )خواسته ام
#پروین_اسحاقی
درد و غم مرا تو در این شهر
چاره ای
صبح مرا نشان طلوع دوباره ای
باغ دل مرا گل عشق و محبتی
در آسمان خاطر من تک ستاره ای
#پروین_اسحاقی
از جام شراب عشق سیرابم کن
من تشنه لبم مست می نابم کن
در طول هزار و یک شب بیداری
ای باور شهزاده ای م خوابم کن
#پروین_اسحاقی
ای عاشق وشیدای جوان سال سلام
در بازی عشق بهترین خال سلام
ما یار کهن نمی فروشیم به نو
فرخنده لقای نیک احوال سلام
#پروین_اسحاقی
.
پروینه پنجاه و چهار.
شب گریه ی بی قرار بارانم من
از داغ گل سرخ پریشانم من
دیری ست کسی سراغی از من نگرفت
چون غنچه اگر سر به گریبانم من
#پروین_اسحاقی
.
پروینه پنجاه و سه
یک لحظه به خود آی از این بدبینی
تا صفر وجود خویش را صد بینی
بر ساحل ماه ، موج دریا زیبا ست
آن لحظه که جزر آب را مد بینی
#پروین_اسحاقی