.
پروینه پنجاه و دو
از عشق وَ انتظار دیرین گفتن
با کودک دل قصه ی شیرین گفتن
زیباست به شرط آن که در خلوت ماه
از خوشه ی بی قرار پروین گفتن
#پروین_اسحاقی
.
پروینه پنجاه و دو
از عشق وَ انتظار دیرین گفتن
با کودک دل قصه ی شیرین گفتن
زیباست به شرط آن که در خلوت ماه
از خوشه ی بی قرار پروین گفتن
#پروین_اسحاقی
در پیکرِ ماسوا ، چو جانست ، علی
آزاده ترین مردِ جهانست ، علی
چون مهرِ علی بسینه دارم ؛ شب و روز
با شوق ، مرا ، وردِ زبانست ، علی
#پروین_اسحاقی
درد و غم مرا تو در این شهر
چاره ای
صبح مرا نشان طلوع دوباره ای
باغ دل مرا گل عشق و محبتی
در آسمان خاطر من تک ستاره ای
.
پروینه پنجاه
روزی که به عشق تو گرفتار شدم
از هر چه بغیر عشق بیزار شدم
از بسکه تو در خیال من آمده ای
آیینه ی لحظه های دیدار شدم
#پروین_اسحاقی
#پروین_اسحاقی
پروینه چهل و نه
جان بخش تر از روح نسیم سحری
آیینه ای و بسوی من می نگری
چون اشک گل سرخ که در قمصر دل
از هر چه گلاب دیده ام تازه تری
#پروین_اسحاقی
.
پروینه چهل و هشت
در پهنه ی باغ و دشت گل کرده بهار
پیغام نشاط و شادی آورده بهار
درگلشن اگر نظر کنی خواهی دید
هرگوشه گلی به ناز پرورده بهار
#پروین_اسحاقی
.
پروینه چهل و هفت
گل بودم و با دست تو پژمرده شدم
با زخم سر انگشت تو آزرده شدم
پرپر شدم و به دست باد افتادم
در فصل بهار عمر پا خورده شدم
#پروین_اسحاقی
.
پروینه چهل و شش
عید است گلِ عشق ، در آغوشت باد
هـر خـاطره ی تلـخ ، فراموشت باد
آن می که به جان و دل صفا میبخشد
در جـامِ امیـد و آرزو نوشَـت باد
#پروین_اسحاقی
.
پروینه چهل و پنج
گل در قدمت بغل بغل می ریزم
در جام تو باده ی غزل می ریزم
تا شاهد بوسه های شیرین باشی
بر روی لبم شهد و عسل می ریزم
#پروین_اسحاقی
پروینه چهل و چهار
بانوی غزل که نام او پروین ست
اشعار سپید و غزلش شیرین ست
از مرز غزل رسید تا شعر سپید
دیری ست که سرنوشت شعرش این است
#پروین_اسحاقی