میروی اما دلم را میبری همراه خویش
من درین شهرم بیادت غرق اشک و آه خویش
من به یک دیدار تو از دور خوش بودم ولی
میکنی محرومم از دیدار روی ماه خویش
#پروین_اسحاقی
میروی اما دلم را میبری همراه خویش
من درین شهرم بیادت غرق اشک و آه خویش
من به یک دیدار تو از دور خوش بودم ولی
میکنی محرومم از دیدار روی ماه خویش
#پروین_اسحاقی
با اینکه تو را با من دلداده وفا
نیست
در باغ مرا بی صنم و یار صفا
نیست
آزرده ام از آنهمه پیمان شکنی ها
زیرا که مرا مهر و وفا هست و تو را
نیست
#پروین_اسحاقی
سبزه بر سبزه گره خورد ولی ساقه شکست
روی پیشانی ی من آتش سردی بنشست
سیزده گرچه گره خورد به سبزینه ی دشت
راز خوشبختی من در گذر چارده است
#پروین_اسحاقی
به چشمم جلوگاه ماه هستی
مرا آیینه ی دلخواه هستی
من از نیمە شب نصف جهانم
شما از صبح کرمانشاه هستی
#پروین_اسحاقی
برگردان از زبان فارسی بهمیکنم کردی
لە گلینەی چەوم جیگاێ مانگیدن
ئڕام لە ئاوینە ئاو شەش دانگیدن
من پەروین لە ھووز نسم جەھانم
تو کرماشانی ،ڕا چەو بژانگیدن
هەڵگەردان
#نەسرێن_شەفیعی
شبی کندوی قلبم را عسل باش
به شعرم
مطلع ناب غزل
باش
حنای عشق را رنگی نمانده ست
بیا در عاشقی ضرب المثل باش
#پروین_اسحاقی
ای پدر تنها امیدم رفتی از دنیای فانی
بعد مرگ تو دگر هرگز نخواهم زندگانی
دائما با غم هم آغوشم ندارم شادمانی
دوست دارم پیشت آیم در سرای جاودانی
#پروین_اسحاقی
در دلم از عشق تنها تاب و تب آورده ای
با همین منوال روزم را به شب اورده ای
از لبت جز خنده ای هرگز نصیب من نشد
در هوای بوسه جانم را به لب آورده ای
#پروین_اسحاقی
من تشنه ی آن نگاه نابم چکنم
از آتش عشق در عذابم چکنم
با یاد تو خواب می روم شب همه شب
گر سر نزنی شبی به خوابم چکنم
#پروین_اسحاقی
صیاد به صید خویش یک تیر زند
آن هم به هزار گونه تدبیر زند
صیاد من آنگاه که از راه رسد
برقلب شکار خود سه شمشیر زند
#پروین_اسحاقی
برگردان به زبان کردی
نەچیروان وە نەچیر یەی تیر خەیدن
ئەوەیشەم ڕای سەدان تەدبیر کەیدن
نەچیروان م ئەو ساتەگ ڕەسێدن
وەڕۊ قەڵب م سێ شمشێر دەیدن
هەڵگەڕدان:
#ئەسڕێن_شەفیعی
شب گریه ی بی قرار بارانم من
از داغ گل سرخ پریشانم من
دیری ست کسی سراغی از من نگرفت
چون غنچه اگر سر به گریبانم من
#پروین_اسحاقی