تایتل قالب


۳۱ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

یک شعر به ژانر اجتماعی بفرست
از بحر رمل یا که سماعی بفرست

از مثنوی و قطعه دلم سخت گرفت
شاعر تو برای من رباعی بفرست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۲۳ ۰ ۰ ۳۵

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۲۳ ۰ ۰ ۳۵


با آسمانی بر شانه و
زمینی به زیر پای
از غربتی سیاه
بر آمده ام
به جستجوی صبحی
که شانه ام را
آفتابی کند

نگاهم
تلاوت آیه های سلام ست
و
نفس هایم
بوی ماه می دهند

تقصیر من نبود
که هیچ فصلی
بهانه ای نبود به رویش من

عطوفت کدامین سرانگشت
گلدان دلم را
به آب می رساند؟

#پروین_اسحاقی

                         


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۲۲ ۰ ۰ ۳۵

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۲۲ ۰ ۰ ۳۵


 

غزل شماره چهل و دو.

"برگ زرد از درخت 
                    افتاده ام"


آخرین برگی که افتاد از درخت
قلبِ بیتابِ من از جا کنده شد

شور و حالِ روزگارِ کودکی
مو به مو در خاطرِ من زنده شد
                       
 
یادم آمد در مسیر زندگی
نوجوانی مثل یک رویا گذشت

در میانسالی همه ایام من
در هجوم ناگواری ها گذشت
                      
            
کی توانم لحظه ای از یاد برد
آن طراوت را که از کف داده ام

میکنم احساس ، من دیگر همان
برگِ زردِ از درخت افتاده ام
                       

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۱۴۶

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۱۴۶


 

"شهری از نور ستاره 
          در ورای کهکشان است"


شهر من با گنبد فیروزه‌ای نصف جهان است
سرمه ی چشم جهان ، نقش جهان اصفهان است

آنچه  زیبایی خدا بر روی دنیا آفریده
جمله با هم در نگاه اصفهان من عیان است

 در دل شب آسمانش نقره باران است گویی
 شهری از نور ستاره در ورای کهکشان است

 شهر من تنها بهشت ثانیِ روی زمین است
 این صفت از گرمیِ آواز تاج من نشان است

نه چگونه می‌رود از خاطر من خاطراتش
نام‌ زیبایش مرا هر لحظه بر روی زبان است 

چارباغش چارباغ از چارسویی از بهشت و 
همچنان هشت بهشتش رشک چشم هر مکان است

شاعران اصفهانی مایه ی فخر زمان و
پایتخت شعر و فرهنگ و هنر در اصفهان است

من غزل می گویم اما با تمام ادعایم 
شعر صائب را خیالم عاجز از شرح و بیان است

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۵۳

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۵۳


چه اتفاق قشنگی است

 و چه پرواز غرور آمیزی! 

وقتی که نام من

            از بام لبهایت پرواز می کند!!!

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۳۲

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۳۲


.
غزل شماره دو


"این موج بیقرار
          به سامان نمی رسد"


پژمرده در بهار ، نفسِ بی بهار من
حاصل جز این نبود ، ثمرِ انتظار من

گیرم که سنگ را تو ملامت کنی چه سود؟
وقتی شکسته است دل آیینه وار من

این موج بی قرار به سامان نمی رسد
دل را قرار نیست میانِ قرار من

وقتی به صبح باغ گل سرخ پرپر ست
غم پرده می زند به  گلوی هزار من

فکرم جز این نبود که از تو رها شوم
اما ز دست رفت همه ی اختیار من

پلکی زدیم و عمر چه خوب و چه بد گذشت
مکثی نمی کند نفس شب شمار من

یک سو غزال عمر در این دشتِ غفلت ست
یک سو پلنگ عشق ، به قصد شکار من

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۷ ۰ ۰ ۴۸

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۷ ۰ ۰ ۴۸


.

"خاطره"

از لا بلای خاطره هایم عبور کرد 
دیروزهای تلخِ دلم را مرور کرد 

در آسمانِ عشق درخشید ،  مثل ماه 
شبهای سوت و کور مرا ، غرق نور کرد

خط خط دوباره خواند ، تمام گذشته را
آینده ی مرا صفحاتِ سرور کرد 

یک شب سرک کشید به پس کوچه ی دلم 
جایی برای عشقِ خودش ، جفت و جور کرد

از یاد رفته بودم و با برق یک نگاه 
باز این دل صبور مرا ، نا صبور کرد 

گویا شنیده بود ، خدا می دهد ثواب 
آمد دمی ، زیارت اهل قبور کرد  

            #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۴۵

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۴۵


.

"بدرود 2"

ای خاطراتِ دلنشین ، بدرود بدرود
وسواس های در کمین ، بدرود بدرود

ای با شکوهِ شعرِ حافظ دیدگانت
در چشمِ من زیباترین ، بدرود بدرود

چون غنچه ای نشکفته بودم من به باغت
ای باغبان ، ای خوشه چین ، بدرود بدرود

لبهای تو طرحِ بلوغِ باغِ شعر است
ای گل کلامِ خوش طنین ، بدرود بدرود

ای همچو خون ، در کوچه های هر رگِ من
ای آرزویِ واپسین ، بدرود بدرود

در بارگاهِ ذوقِ من ، دنیایِ شعری
آیینه ی عشق آفرین ، بدرود بدرود

تاجی به سر داری تو از الماسِ مشرق
بالا بلندِ نازنین بدرود بدرود 

 #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۵۴


.

"فرصت"

شده کارم همین که شب همه شب 
تا سحرگه ستاره بشمارم 
کاش آن شب که فرصتم دادند 
گفته بودم که " دوستش دارم " 

در دل من نشسته است امشب 
یک غم جانگداز و بیدارم 
تاسحر مهلتم اگر بدهند 
حرف های نگفته ای دارم

او ندارد خبر که در سینه 
دل من مثل بید میلرزد 
اینهمه شور و حال و احساسم
پیش چشمش جوى نمى ارزد 

نزد نا محرمان همان بهتر
سرّ دلدادگان نگردد فاش
جمله ی دوست دارمت اما
ساده ی ساده گفته میشد کاش

بی تو هر شب در اوج تنهایی
کارم افسوس خوردن است اینجا
با تو هر لحظه عمر جاویدان 
بی تو هر لحظه مردن است اینجا

بسته جانم به جان او اما
از نگاهش غرور می بارد
با زبانی که خوب می فهمم
کاش میگفت دوستم دارد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۷۷

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۷۷


.

"گل نوشکفته"

دیشب که چشم مست تو آرام خفته بود
درسینه ی من آتش حسرت نهفته بود

بر روی آتشین تو باران اشک من
چون شبنمی به روی گلی نوشکفته بود

#پروین_اسحاقی

جهت خواندن اشعارم به این آدرس سر بزنید 👇
parvin58.blog.ir


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۱۰۶

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۱۰۶


۱ ۲ ۳ ۴

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی