با اینکه من با رفتنت ؛ دور از نظرگاه توام
مانند جان میخواهمت ؛ از دل هواخواه توام
مثل نسیمی از چمن ؛ رفتی به راه خویشتن
اما ازین غافل که من ؛ چون سایه همراه توام
#پروین_اسحاقی
با اینکه من با رفتنت ؛ دور از نظرگاه توام
مانند جان میخواهمت ؛ از دل هواخواه توام
مثل نسیمی از چمن ؛ رفتی به راه خویشتن
اما ازین غافل که من ؛ چون سایه همراه توام
#پروین_اسحاقی
گفتی شبتان پر از من ای گل
آتش به دلم زدی دوباره
خود بیخبری که هر شب من
با یاد تو هست پر ستاره
#پروین_اسحاقی
شراب چشمهایم تلخ تلخ است
برای عاشقانم عین سلخ است
بە گرد آورده بر خود خیل عشاق
یک از بغداد و آن دیگر ز بلخ است
#پروین_اسحاقی
گل در قدمت بغل بغل می ریزم
در جام تو باده ی غزل می ریزم
تا شاهد بوسه های شیرین باشی
بر روی لبم شهد و عسل می ریزم
#پروین_اسحاقی
بینوا دل به تار مو بند است
ضعفِ او یک نگاه و لبخند است
دل به این سستی و پریشانی
واقعاً هدیهِ خداوند است؟؟؟
#پروین_اسحاقی
آن شیر زنی که در زمین پروین است
شمشیر زنی که قابلِ تحسین است
هر جایِ جهان به دست گیرد شمشیر
گویند دلاور زنِ ایران ، این است
#پروین_اسحاقی
آن کس که گمان نمیبری یار منست
آن کس که دلم ربوده دلدار منست
چندیست که بر هم زده رویای مرا
هر شب مهمانِ چشمِ بیدار منست
#پروین_اسحاقی
از هر چه بگویم از تو من ، ماه تری
از شوق دلم ، برایت آگاه تری
دور از من و من ، به دل ترا نزدیکم
خواهان دل منی و دلخواه تری
#پروین_اسحاقی
چندیست که چشم اشکباری دارم
چون زلف تو روح بیقراری دارم
با اینکه غم انگیز تر از پاییزم
با یاد تو هر روز بهاری دارم
# پروین_اسحاقی
چنین گفت مردی به ایران شناسی
که می گشت میدان نقش جهان را
که شهری دگر نیست شیرین به کامت
اگر خورده باشی ( گز اصفهان ) را
#پروین_اسحاقی