حیف از گل روی تو که پژمرده شود
یا آن دل با نشاط افسرده شود
لبخند بزن به زندگی ای گل ناز
تا زنگ غم از آینه ات برده شود
#پروین_اسحاقی
حیف از گل روی تو که پژمرده شود
یا آن دل با نشاط افسرده شود
لبخند بزن به زندگی ای گل ناز
تا زنگ غم از آینه ات برده شود
#پروین_اسحاقی
ای غم به دلم بمان که دلخواه منی
هرجا که قدم نهم تو همراه منی
نازم به وفای تو که در همنفسان
تنها تو رفیق گاه و بیگاه منی
#پروین_اسحاقی
من با دلِ سرگشته هواخواهِ توام
افتاده تر از خاکِ گذر گاهِ توام
احساسِ جدایی مکن ؛ از من مگریز
عمریست که مثلِ سایه همراهِ توام
#پروین_اسحاقی
ایامِ بهارِ طرب انگیز گذشت
مرداد و هوای گرمِ آن نیز گذشت
این موسمِ سردِ سرد هم می گذرد
آنگونه که فصلِ زردِ پاییز گذشت
#پروین_اسحاقی
با عشقِ تو یک عمر ، مدارا کردم
خود را به تمنای تو رسوا کردم
دیدم که گذشته است آب از سرِ من
آنگاه که چشمِ خویش را ، وا کردم
#پروین_اسحاقی
با اینکه دلی بی سرو سامان دارم
عمریست که من به عشق ایمان دارم
چون نور امید بر دلم می تابد
غافل نشوم ز عشق تا جان دارم
#پروین_اسحاقی
هر چند ز بی وفائیت با خبرم
با سنگ غمت شکسته شد بال و پرم
تو روز به روز میشوی دور از من
من لحظه به لحظه به تو نزدیکترم
#پروین_اسحاقی
مهر تو به دل عشق تو بر سر دارم
یک لحظه مباد از تو دل بر دارم
هر چند که سرد است نگاه تو ولی
از چشم تو انتظار دیگر دارم
#پروین_اسحافی
کن ترک ز ده چیز شب آدینه
خود حرص و حسد برون نما از سینه
بُخل و غضب و شرک و حرام و غیبت
دل پاک کن از کبر و ریا و کینه
#پروین_اسحاقی
با اینکه رُخم زردتر از پاییز است
شعر و سخنم سرد و ملال انگیز است
پژمرده تر از برگ خزانم اما
با عشق تو باغ دل من گلزیز است
#پروین_اسحاقی