زندگی سرد است اگر در دل نباشد سوز عشق
خانه ی دل روشن است از شمع بزم افروز عشق
تا منم شیدای تو ؛ هر شب ، شب عشق من است
تا تویی دلدار من ، هر روز باشد ( روز عشق )
#پروین_اسحاقی جهت خواندن اشعارم
زندگی سرد است اگر در دل نباشد سوز عشق
خانه ی دل روشن است از شمع بزم افروز عشق
تا منم شیدای تو ؛ هر شب ، شب عشق من است
تا تویی دلدار من ، هر روز باشد ( روز عشق )
#پروین_اسحاقی جهت خواندن اشعارم
امشب ز جام چشم تو مستم مرا ببخش
عشق تو کار داده به دستم مرا ببخش
می خورده ام که از غم هجران رها شوم
دیوانه ، مست ، هرچه که هستم مرا ببخش
#پروین_اسحاقی
تویی عاشق ، منم یک خوشه پروین
مرا بوسیدی ای زیبای شیرین
فراموش است با عشق من و تو
شکوه داستان ویس و رامین
پروین اسحاقی
دل دار که دل شده به دیدارش تنگ
دل نیست به سینه اش بجز خارا سنگ
گفتند برو به نرم خویی و به ناز...
گفتم چکنم که دارد او با همه جنگ؟
پروین اسحاقی
من از همه جا رانده ام از من بگذر
در کار دلم مانده ام از من بگذر
خواهی تک دل را ببری از دستم
من دست تو را خوانده ام از من بگذر
#پروین_اسحاقی
جمعی مــتموّلند و غرقِ ثروت
برخی شده از فقر ، دچارِ محنت
باید ز یکی کاست ، بر آن یک افزود
تــا هــر دو مساوی بشوند از مکنت
#پروین_اسحاقی
اندر طلب یار بوَد جان به تکاپو
ای پیکِ صبا، رو برِ آن دلبر مه رو
بر گو بَرَم آید که من از شوقِ لَقایش
جان را کنم ایثار ، به خاکِ قدمِ او
#پروین_اسحاقی
تورا که گفته که روی ازشراب برگردان؟
که هست شیوه ی نالوطیان و نامردان
سزای توست که باجرم این گناه بزرگ
به راه میکده باشی همیشه سرگردان
#پروین_اسحاقی
آنگونه که گل زینت گلشن باشد
همواره صفای زندگی"زن"باشد
در پرتو مهر زندگی شیرین است
با عشق چراغ خانه روشن باشد
پروین اسحاقی
تا مرا دادی چو یوسف خنجر ابرو بدست
دست خود را با ترنج از دیدنت نشناختم
آتش دوزخ کجا در من اثر خواهد کند
چون که عمری ز آتش عشق رُخت بگداختم
#پروین_اسحاقی