تایتل قالب


۱۰۹ مطلب با موضوع «غزل» ثبت شده است

.

"بدرود 2"

ای خاطراتِ دلنشین ، بدرود بدرود
وسواس های در کمین ، بدرود بدرود

ای با شکوهِ شعرِ حافظ دیدگانت
در چشمِ من زیباترین ، بدرود بدرود

چون غنچه ای نشکفته بودم من به باغت
ای باغبان ، ای خوشه چین ، بدرود بدرود

لبهای تو طرحِ بلوغِ باغِ شعر است
ای گل کلامِ خوش طنین ، بدرود بدرود

ای همچو خون ، در کوچه های هر رگِ من
ای آرزویِ واپسین ، بدرود بدرود

در بارگاهِ ذوقِ من ، دنیایِ شعری
آیینه ی عشق آفرین ، بدرود بدرود

تاجی به سر داری تو از الماسِ مشرق
بالا بلندِ نازنین بدرود بدرود 

 #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۴-۰۳ ۰ ۰ ۵۴


.

"اصفهان نصف جهان"

شهر من با گنبد فیروزه‌ای نصف جهان است
سرمه ی چشم جهان نقش جهان اصفهان است

آنچه  زیبایی خدا بر روی دنیا آفریده
جمله با هم در نگاه اصفهان من عیان است

 در دل شب آسمانش نقره باران است گویی
 شهری از نور ستاره در ورای کهکشان است

 شهر من تنها بهشت ثانیِ روی زمین است
 این صفت از گرمیِ آواز تاج من نشان است

نه چگونه می‌رود از خاطر من خاطراتش
نام‌ زیبایش مرا هر لحظه بر روی زبان است 

چارباغش چارباغ از چارسویی از بهشت و 
همچنان هشت بهشتش رشک چشم هر مکان است

شاعران اصفهانی مایه ی فخر زمان و
پایتخت شعر و فرهنگ و هنر در اصفهان است

من غزل می گویم اما با تمام ادعایم 
شعر صائب را خیالم عاجز از شرح و بیان است

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۱ ۰ ۰ ۶۳

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۱ ۰ ۰ ۶۳


.


"زندان تنهایی"

گرچه می دانم نمی آیی به دیدارم هنوز
شکوه دارم تا بدانی دوستت دارم هنوز

خاطراتت لحظه لحظه در خیالم جاری ست
ساده اندیشی ست از تو دست بردارم هنوز

بی تو در زندان تنهایی گرفتارم دریغ
دوری ات را بیش از این طاقت نمی آرم هنوز

تنگنای انتظارت می کشد آخر مرا
در فضای این قفس مرغی گرفتارم هنوز

آرزو دارم بیایی نیمه شب در خواب من
شب گذشت و در هوایت چشم بیدارم هنوز

بس که بر ثقل مدار چشم تو چرخیده ام
در دل سرگیجه هایم مثل پرگارم هنور

پیش من باشی ، نباشی ،
من همان پروینم و
تا نفس دارم به عهد خود وفادارم هنوز

#پروین_اسحاقی 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۰ ۰ ۰ ۹۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۰ ۰ ۰ ۹۹


 

همیشه بر بهار من غباری از زمستان ست
نخستین صبح فروردینی ام آغاز آبان ست

همیشه سینه ی تالابی ام مردابی از خون و
لب زاینده رودی ام عطشناک ست و سوزان ست

به چشمِ آلبوم خاطرات خویش می بینم
گلیم ساده ی مادر بزرگم فرش ایوان ست

و در طول شب تاریک شب های زمستانی
کنار پای کرسی
قند و چای گرم و قلیان ست

گذشته های ایرانی فراموشم نخواهد شد
که بر روی دلم هرلحظه نقش یاد ایران ست

شب قاشق زنی ها و مجال فال گوشی ها
چنانچون آتش زرتشت در یادم فروزان ست

چه فصلی باز می گردی بهار کودکی هایم
( تو را من چشم بر راهم ) چگونه جای کتمان ست؟

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۲ ۰ ۰ ۳۷

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۲ ۰ ۰ ۳۷


ناگاه چشم خود ز جهان بست مادری
در زیر خاک تیره نهان گشت گوهری

خاموش شد چراغ فروزان محفلی
از خانه ای به دست اجل بسته شد دری

برباد رفت گلبن عشق و محبتی
از دست رفت مادر با جان برابری 

اما به غیر صبر دگر هیچ چاره نیست
چون هست از خدای توانا مقدری

           #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۳۳

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۳۳


مگویید اصفهان نصف جهانست
که یک دنیا هنر در آن نهانست

محیطی با صفا و سبز و خرم
دیار مردمی شیرین زبانست

صنایع دستی اش بسیار مشهور
به نزد مردم از پیر و جوانست

ولی مشهورتر از هر چه گویی
( گز مخصوص ) شهر اصفهانست

 #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۷۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۱ ۰ ۰ ۷۹


.

صلیب خیال

تو از سکوت سپید قرار می آیی
قسم به عشق ، نمانده مرا تسلایی

به موج آبیِ رویای خویش می بینم
چنانکه قوی نشسته به موج ، 
        تنهایی

همینکه از گذر انتظار می گذری
شبیه منظره  در معرض تماشایی

خیال آینه حتی به رقص می آید
به چشم آینه وقتی که چهره بنمایی

به زعم  اهل زمین یک فرشته خواهم شد
به روی شانه ی من بال و پر که بگشایی

بر ارتفاع صلیب خیال می رقصی
برای مریم در گریه ام ، مسیحایی

همیشه باور شش گوشه ی دلم هستی
همیشه نیز چنانی که غافل از مایی

مرا ز شعر ، رباعیِِّ چشم تو کافی ست
که مثل طعم غزل های خواجه گیرایی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۹۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۹۰



 

درد جانسور مرا یاد تو تسکین است و بس
بر مذاقم شربت عشق تو شیرین است و بس

سالها هر درد و رنجی را تحمل کرده ام
روی دوشم بار هجران تو سنگین است و بس

بیم آن دارم کزین نا مهربان تر ببینمت
مایه ی اندوه بی پایان من این است و بس

گرچه پیمان را شکستی ؛ همچنان میخواهمت
چون دل من پای بند عهد دیرین است و بس

هیچکس از گریه های هر شبم آگاه نیست
شاهد من از هجوم  اشک بالین است و بس

از کنارم رفتی و در آرزوی دیدنت
آنکه در راه تو باشد چشم (پروین) است و بس

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۸۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۸۱


عید است و بهار است براتم بفرست
از چشمه ی لب آب حیاتم بفرست

یک خوشه ی گندمم ز فطریه ی عشق
بر بنده که واجب الزکاتم بفرست

عمری ست که روزه دار عشقم ، امروز
افطاری ماه برکاتم بفرست

از جانب شش جهت تو را می طلبم
یک خط و نشان از این جهاتم بفرست

عیدانه یکی با دو غزل از حافظ
در وصف رخ شاخ نباتم بفرست

از ذکر دعای هفت سین سیبی را
بر بنده که تارک الصلاتم بفرست

فطریه بدون بوسه ای شرعی نیست
یک بوسه که واجب الزکاتم بفرست

عمری به صراط دل والضالینم
ماهی به دل شب صراطم بفرست

دیگر به یقین خویش هم شک دارم
پیغمبری از بهر نجاتم بفرست

#پروین_اسحاقی 

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۹۱

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۹۱


 


 

خوشم از این  که نوشیدم شراب زندگانی را
که  بخشیده خدا بر من حجاب مهربانی را

نگاه یک فرشته عکس در آیینه ی من شد
و در آیینه اش دیدم نگاه آسمانی را

چنان سرمستم از جامش که من انگار نوشیدم
ز دست ساقیِ کوثر شراب ارغوانی را

خیالم پر کشید و در هوای عشق شاعر شد
غزل آنگونه می گویم که سبکِ اصفهانی را

من از زیبایی هشتِ بهشتِ عشق می گویم
که می بینم به رویایم تب نقش جهانی را

در آن حالی که درگیر نشانی از خدا بودم
به سر فصل کتاب عشق دیدم نقش مانی را

خدا پیغمبری را در بهشت این زمین دارد
که نامش *مادر* است و می ستاید مهربانی را

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۸ ۱ ۰ ۸۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۸ ۱ ۰ ۸۶


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ... ۹ ۱۰ ۱۱

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی