پروینه بیست و سه
وقتی که به من تاب و توان بخشیدی
انگار که بر گرسنه نان بخشیدی
من در تب و تاب مردنِ دل بودم
تو آمدی و به مرده جان بخشیدی
#پروین_اسحاقی
پروینه بیست و سه
وقتی که به من تاب و توان بخشیدی
انگار که بر گرسنه نان بخشیدی
من در تب و تاب مردنِ دل بودم
تو آمدی و به مرده جان بخشیدی
#پروین_اسحاقی
.
پروینه بیست و دو
با چرخش چشم خویش مستم کردی
با جام نگاه ، مِی پرستم کردی
من عازم شهر نیست بودم اما
بی واسطه شهروندِ هستم کردی
#پروین_اسحاقی
.
پروینه بیست و یک
روزی که شدم ساکن ویرانه ی عشق
سر مست جنون گشتم و دیوانه ی عشق
دریای عطش به جانم آتش زد و بعد
دستت به کفم نهاد پیمانه ی عشق
#پروین_اسحاقی
گل کرده گیاه عشق در سینه ی من
در سینه ی مثل روح آیینه ی من
من لذت درد عشق را می خواهم
عشق ست رفیق عهد دیرینه ی من
#پروین_اسحاقی
کارم ز غم تو بیقراری شده است
اشکم همه شب ز دیده جاری شده است
آن لاله ی عشق را که پرپر کردی
با خون دل من آبیاری شده است
#پروین_اسحاقی
آن شب که به سادگی نگاهم کردی
دلبسته ی آن چشم سیاهم کردی
با عشق به سوی تو پناه آوردم
رفتی و دوباره بی پناهم کردی
#پروین_اسحاقی
با من تو غریبه ای و من می دانم
در غربت خویش بی صدا می مانم
ای کاش که می آمدی و می دیدی
در برزخی از یقین و شک حیرانم
#پروین_اسحاقی
ای صبح من از طعم سلامت شیرین
تلخیِ تمامیِ کلامت شیرین
قند دلم از نگاه تو آب شده ست
کندوی عسل همیشه کامت شیرین
#پروین_اسحاقی
پروینه چهارده
وقتی که هزار باغ آزرده شود
رویای سپید یاس افسرده شود
دلواپس غنچه ی دل خویش منم
حیف ست که نا شکفته پژمرده شود
#پروین_اسحاقی