تایتل قالب


۸ مطلب با موضوع «تقدیمی های من به دیگران» ثبت شده است

.

"در رثای سهیل سوزنی"

با وداع خود سهیلم ترک دوران کرد و رفت
با لب خندان ز ما او دیده گریان کرد و رفت

در غم فقدان خود بگذاشت ما را و گذشت
طاقت ما طاق کرد و روی پنهان کرد و رفت

بس که بُد خوش لفظ و خوش گفتار و  خوش خو پیش خلق
آشنامان در طریق دین و قران کرد و رفت

باد روحش شاد و خرم در جنان همواره چون
نقد جان تسلیم ، اندر راه جانان کرد و رفت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۰۰-۲-۱۴ ۰ ۰ ۶۳

پروین اسحاقی ۰۰-۲-۱۴ ۰ ۰ ۶۳


.

"در رثای رفتن
          مهرداد میناوند"

یک خبر آمد 
        خبر از اتفاقی تلخ و بد
یک خبر 
     اندازه ی اندوه آن بی مرز و حد

آن خبر این بود؛
       -- میناوند هم از دست رفت 
چشم را بر هم نهاد و رفت در خواب ابد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۱۱-۱۱ ۰ ۰ ۴۵

پروین اسحاقی ۹۹-۱۱-۱۱ ۰ ۰ ۴۵


چهره ی رخشنده ی کشور ؛ سپهر
انکه در ورزش درخشد همچو مهر

چون عقابی تیزبین و تیز بال
گشته سوم ؛ قهرمان فوتسال 

نام او مشهور در دنیا شده
افتخار فوتسال ما شده

     #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۸-۰۴ ۰ ۰ ۲۶

پروین اسحاقی ۹۹-۸-۰۴ ۰ ۰ ۲۶


چون رفت (پریوش برازنده) ز دست
در عرصه (کاراته) چه دلها که‌ شکست

با رفتن اسطوره ی ورزش ناگاه
زنجیره اتحاد یاران بگسست

بانوی ( برازنده) که در رشته خویش
بسیار موفقیت آورد به دست

اندوه بزرگ مرگ بی هنگامش
چون تیر به قلب دوستانش بنشست

(پروین) اگر از دست ، (پریوش) جان رفت
خوشنام به جمع قهرمانان پیوست

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۵۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۴ ۰ ۰ ۵۲


 

*رضوان جنتی* زجهان دل برید و رفت
بالی بسوی روضه رضوان کشید و رفت

دنیای ورزش از غم او گشت سوگوار
روزی که شد ز دیده ما ناپدید و رفت

چون برق میدوید به میدان و ناگهان
از پا فتاد و در دل خاک آرمید و رفت

مانند گل به باغ محبت شکفته بود
گلچین روزگارش ازین باغ چید و رفت

با یک جهان اراده و امید و آرزو
از بام زندگی چو کبوتر پرید و رفت

گردید از سە دختر دلبند خود جدا
کامی از این سە نو گل زیبا ندید و رفت

در موسمی که اینهمه گل سر کشیده اند
مانند برگ های خزانی خزید و رفت

از دوستان و همسر و فرزند وخانمان
ناگاه کرد از همه قطع امید  و رفت

*پروین* ز سوز ماتم *رضوان جنتی*
اشکی فشاند و از جگر آهی کشید و رفت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۲ ۰ ۰ ۲۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۲۲ ۰ ۰ ۲۵


 

یک ابر تیره ای بر شد ز دریا
خروشان ، خشمگین و بی مهابا

بخاری ناگهان گسترده گردید
فراز شهر شیراز فرح زا

درخش رعد بود و ناله ی ابر
بناگه قیرگون شد سطح بالا

فرو بارید ناگه آبشاران
که جوشید آب هر سو چشمه آسا

هجوم آورد سیل کوه پیکر
ز کوهستان به سوی دشت و  صحرا

ز خشم باد و موج آب و باران
زمین دیگر نمی شد هیچ پیدا

شتابان تاخت بر هر مرز و  بومی
ز هر بام و دژی می رفت بالا

چنان که از کمینگاه اژدهایی
ببلعد پیش پایش جمله اشیا

هزاران روستا را کرد نابود
که از آنان نمانده هیچ بر جا

به کام خود فرو می برد آنسان
که گنجشکی روَد در کام عنقا

چنان بیداد کرد آن سیل جوشان
که شد چون باتلاقی دشت و صحرا

هم از دشت و دمن بلعید و بِربود
هم از آبادی و مسکن ، هم اشیا

درون خویشتن جا داد آن سیل
هر آن چیزی که باقی بود آنجا

نه تنها سیل زد بر شهر شیراز
که زد بر حومه اش هم بی مهابا

به هر شهری روان گردید این سیل
در آنجا کرد بر پا شور و غوغا

لرستان هم روان شد کف به لب سیل
خروشان همچو موج تند دریا

هر آن چیزی که دید او بر سر راه
فرو بلعید در کام ، اژدر آسا

به هر کوی و خیابانی که آمد
در آن رحلِ اقامت کرد بر پا

فرو پیچید در خود خاکِ ایران
بشد نرم از نهیبش ، کوهِ خارا

خروشید و ز کُهساران روان شد
که تا مٱوا کند در دشت و صحرا

از او هر ناتوان شد ناتوان تر
توان بگرفت از جسمِ توانا

به بار آورد در کشور زیان ها
چه دشوار است جبران ضررها

ولی باشد امید ما به ملّت
که با همبستگی از پیر و برنا

به همنوعان خود یاری رساند
روژین راضی شود از کار آنها

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۷ ۰ ۰ ۵۴


(شقاقی) چهره ی شمشیر بازی
جوانمرد و رشید و کارسازی

 مسیر زندگی را مرد کوشش
به ورزش مرد صاحب امتیازی

به فرزندان خود غمخوار و دلسوز
  به همسر همزبان دلنوازی

ز دنیا دیده را ناگاه بر بست
ولی با نام نیک و سر فرازی 

همه شمشیربازان مثل (پروین)
به دل دارند داغ جانگدازی

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۵

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۶۵



آن مرد بزرگ کهکشانی گردید
الحق که سفیر قهرمانی گردید
ازجمع من وشما برید و پر زد
عباس شقاقی آسمانی گردید

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۳

پروین اسحاقی ۹۹-۲-۱۶ ۰ ۰ ۵۳


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی