چندیست که چشم اشکباری دارم
چون زلف تو روح بیقراری دارم
با اینکه غم انگیز تر از پاییزم
با یاد تو هر روز بهاری دارم
# پروین_اسحاقی
چندیست که چشم اشکباری دارم
چون زلف تو روح بیقراری دارم
با اینکه غم انگیز تر از پاییزم
با یاد تو هر روز بهاری دارم
# پروین_اسحاقی
عید است و بهار است براتم بفرست
از چشمه ی لب آب حیاتم بفرست
یک خوشه ی گندمم ز فطریه ی عشق
بر بنده که واجب الزکاتم بفرست
عمری ست که روزه دار عشقم ، امروز
افطاری ماه برکاتم بفرست
از جانب شش جهت تو را می طلبم
یک خط و نشان از این جهاتم بفرست
عیدانه یکی با دو غزل از حافظ
در وصف رخ شاخ نباتم بفرست
از ذکر دعای هفت سین سیبی را
بر بنده که تارک الصلاتم بفرست
فطریه بدون بوسه ای شرعی نیست
یک بوسه که واجب الزکاتم بفرست
عمری به صراط دل والضالینم
ماهی به دل شب صراطم بفرست
دیگر به یقین خویش هم شک دارم
پیغمبری از بهر نجاتم بفرست
#پروین_اسحاقی
خوش آن زمان که لب ما چو غنچه خندان بود
و ؛ زنده رود ، صفابخش وگل به دامان بود
خوش آن زمان که چو بوی بهار می آمد
به شوقِ آن ، دلِ پیر و جوان گلستان بود
کنار سبزه ی مادر بزرگ حالی داشت
گلیم ساده ی او جلوه بخش ایوان بود
نشسته بود چه زیبا و در مقابل او
بساط آتش و اسپند و چای و قلیان بود
خوش آن زمان که شب چارشنبه سوری ها
به گوشه گوشه ی شهر ، آتشی فروزان بود
اگرچه زندگی ما نداشت تشریفات
ولی برای همه ، زندگانی آسان بود
#پروین_اسحاقی
از سبزی جان ودل بهار آوردم
از سرخی گونه ام انار آوردم
این جان به لب رسیده ام را بپذیر
تقدیم شما ، دارو ندار آوردم
#پروین_اسحاقی
مرا که دیده ای ، از من ندیده میگذری
چه گویمت ، گل عشقم نچیده میگذری
من از شکسته دلی های خویش میگویم
ولی تو حرف مرا ناشنیده میگذری
ز کوچه باغ خیالم به ناز ، مثل بهار
کنون که فصل خزانم رسیده میگذری
به حال خویش رها کن مرا ، تصورکن
که از کنار اناری لهیده میگذری
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
دل مژده دهد که یار می آید باز
روز از پی شام تار می آید باز
ای بلبل از این خزان دل افسرده مباش
گل می شکفد بهار می آید باز
#پروین_اسحاقی
لبت خندان چو گل های انار است
نگاهت چون زلال چشمه سار است
جوانمردی ، ادب ، پاکی ، صداقت
دراعماق دو چشمت ، آشکار است
برای من ، تو مرد ایده آلی
خزانم با تو ، مانند بهار است
من سر گشته را ، دور از تو بودن
دلی محزون و ، روحی بیقرار است
بیا ای با دلم ، همراز و همدم
که چشمم روز و شب در انتظار است
#پروین_اسحاقی
غزال چشم مست اوچه بیخیال میرمد
دلم زدست میرود چوآن غزال میرمد
تمام آهوان فقط بهار میرمند و او
به ناز از کمند من ،تمام سال میرمد
#پروین_اسحاقی
هر لحظه شراب عشق تو نوشم باد
گیسوی بلند خویش بر دوشم باد
دل های من و تو ای ره آورد بهار
مانند دو گوشواره در گوشم باد
#پروین_اسحاقی
ایامِ بهارِ طرب انگیز گذشت
مرداد و هوای گرمِ آن نیز گذشت
این موسمِ سردِ سرد هم می گذرد
آنگونه که فصلِ زردِ پاییز گذشت
#پروین_اسحاقی