از خسرو و تیشه پیش شیرین گفتن
از عشق برای یار دیرین گفتن
خوب است ولی همیشه زیباست ، شبی
از عشق برای دل پروین گفتن
#پروین_اسحاقی
از خسرو و تیشه پیش شیرین گفتن
از عشق برای یار دیرین گفتن
خوب است ولی همیشه زیباست ، شبی
از عشق برای دل پروین گفتن
#پروین_اسحاقی
مگویید اصفهان نصف جهانست
که یک دنیا هنر در آن نهانست
محیطی با صفا و سبز و خرم
دیار مردمی شیرین زبانست
صنایع دستی اش بسیار مشهور
به نزد مردم از پیر و جوانست
ولی مشهورتر از هر چه گویی
( گز مخصوص ) شهر اصفهانست
#پروین_اسحاقی
تضمین از شعر فرخی یزدی
زیر چشمی نگه از پشتِ نقابش کردم
دیدم آن حسنِ خداداد و خطابش کردم
آگه از فرقتِ بی حد و حسابش کردم
(شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم)
بلبلانی به گلستانِ جهان بود مرا
از نواشان غمِ ایام ، عیان بود مرا
کِی دگر از غمشان تاب و توان بود مرا
(دیدی آن ترکِ خطا دشمنِ جان بود مرا
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم)
گویمت نکته ای ای دوست ز افسانه ی چشم
آنکه بنمود تصاحب ز ازل ، لانه ی چشم
آشنا در برِ ما بود ، نه بیگانه ی چشم
(منزلِ مردمِ بیگانه چه شد خانه ی چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم)
داد پروانه پیامی شبی اندر برِ جمع
که رسانید پیامم به برِ شمع به سمع؟
ریزد از دیده ی خونبارِ من دلشده دَمع
(شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم)
ما ندیدیم در این دهر کسی را دلشاد
جز غم و درد و محن هیچ نداریم به یاد
در رهِ عشق ، ببین عاشقِ بیدل ، جان داد
(غرقِ خون بود و نمی مُرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم)
خسته از زندگیِ سخت نمیگردد مرد
زر چو در کیسه ندارد رُخ او باشد زرد
با غم و درد و محن گو که چه می باید کرد
(دل که خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد
بر سر آتش جورِ تو کبابش کردم)
گر چه رفتارِ فلک بوده به ما گاهی قهر
یا که خورشید همیشه ندهد ما را بهر
می رسد مرکب " پروین " به سراپرده شهر
(فرخی درد مکش ، ناله مکن ، گوید دهر
هر ستمگر که ستم کرد عذابش کردم)
#پروین_اسحاقی
تویی عاشق ، منم یک خوشه پروین
مرا بوسیدی ای زیبای شیرین
فراموش است با عشق من و تو
شکوه داستان ویس و رامین
پروین اسحاقی
آنگونه که گل زینت گلشن باشد
همواره صفای زندگی"زن"باشد
در پرتو مهر زندگی شیرین است
با عشق چراغ خانه روشن باشد
پروین اسحاقی
آسمان تار و رخم تارو دو چشمم خونین
کامِ من تلخ تر از زهر و تو کامت شیرین
شده ای همنفس دشت کدامین بلبل
شده ای شاپرک دشت کدامین پروین
#پروین_اسحاقی
ای صبح من از طعم کلامت شیرین
هر لحظه به اعتبار نامت شیرین
لبخند بزن ، بخند، از قند لبت
هر روز بخیر و هر سلامت شیرین
#پروین_اسحاقی
شعر آن باشد که با فکر ظریف
نظم گردد نکته ها نغز و لطیف
شعر را معنی زبان دانش است
چونکه این گفتار اهل بینش است
شعر نغز از کِلکِ استادِ ادب
غم برد از دل دهد وجد و طرب
شعر شیرین تر بود از قندِ تر
در حلاوت بِه بود از نیشکر
آنچه بینی ز آدم و عالم عیان
از جماد و از نبات اندر جهان
از وحوش و از طیور و دیو و دد
هر چه بیند چشم و گوشت بشنود
می کند مجموع آن را اهل فن
جمع بهرِ اهل دل ، در یک سخن
از گروه شاعرانِ پر هنر
گشته است ایران از آنان مفتخر
سرفراز این ملت از آنان بود
نامشان در دهر جاویدان بود
#پروین_اسحاقی
تیشه زد بر فرق خود فرهاد' چون آگه نبود
زینکه از شیرین او شیرین ما شیرین تر است
اینقدر بر خوشه ی پروین مناز ؛ ای آسمان
چونکه از پروین تو پروین ما (پروین) تر است
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
🌺💐
وەشان تێشێ فەرهاد لە تەوق سەڕچۊنەزانس
لە شرین ئەوی شرینمان شرینترە
ئەوەندە وە ویشی پەروینت مەناز ئاسمان
لە پەروین ت پەروینمان پەروینترە
#هەڵگەردان
#حسێن_سیلوایە
روزگاری ما به دور کرسی مادر بزرگ
درشب یلدا چه شیرین روزگاری داشتیم
بوسه ها بر دستهای مهربانش می زدیم
در کنار او عجب بوس و کناری داشتیم
پاک میکردیم از آیینه ی دل هایمان
گر ز دست یکدگر روزی غباری داشتیم
فال حافظ میگرفتیم و پس از تعبیر آن
خاطری شاد و دل امیدواری داشتیم
هر زمان مادربزرگم قصه ای میگفت و ما
خنده بر لب چون گل سرخ اناری داشتیم
گرچه فردا اول فصل زمستان بود ما
در کنار یکدگر رنگین بهاری داشتیم
#پروین_اسحاقی