تایتل قالب


۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

.

"افتخار من"

عزیزم نور چشمم پاک قلبم
صفا بخشنده ی دنیای تارم

از ان سیل انرژی های مثبت
همیشه برده ای از دل شرارم

به قدری  مهرورزی  با صفایی
که از الطاف تان بس شرمسارم 

دعایم از خدا دائم چنین است
که عمرت بیش و دل شاد ای بهارم

خداقسمت کند روزی ببینم 
جمالت رو به رو ای گلعذارم

ولی مهر و محبت راه دلهاست
چنان دانم که هستی درکنارم

اگر دوریم دل نزدیک باشد 
به  زیر سایه ات باشد قرارم

نهایت از خدا خواهم که دایم
ببخشاید شکوه ، ای افتخارم

#پروین_اسحاقی 


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۲۱ ۰ ۰ ۶۲

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۲۱ ۰ ۰ ۶۲


.

"قالی دلم"

رشته
    رشته 
         می شوم
بر دار صبح تماشایت
_آن هنگام 
که چشم می گشایی 
و هوا آفتابی می شود

چند نخ 
از ابریشم نگاهت
کافی ست
تا قالی دلم
از دار بیفتد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۱۷ ۰ ۰ ۶۰

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۱۷ ۰ ۰ ۶۰


.

"کافه ی خیالت"

ببین چگونه من و قلم
 با واژه هایی بی پروا هم آواییم
 در میان
 هارمونی رنگهای آغشته
 به عشق و دلتنگی
 دست در دست نسیم
 با پرواز قاصدک ها
برای پراکندن عطر وجودت
برای یافتن گوشه ای دنج
در کافه ی خیالت
چه شوری در من برپاست
 و چه عشقی از تو 
گسیل به قلب بی تابم
بگذار تا همیشه
در نهان خانه ی قلبت جای بگیرم
از تنهایی ابدی جدایم کن
سخت در آغوشم بگیر
که سخت به تو محتاجم

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۱۰ ۰ ۰ ۶۴

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۱۰ ۰ ۰ ۶۴


.

"دلنشین ترین ملودی"

بگذار ریشه هایم 
در عمیق ترین لایه های ذهنت
                              فرو رود
 از میان هزاران رز مرا بچین
در باغچه ی دلت بکار
با بوسه های شیرینت
               آبیاریم کن
 _جهانِ بی تو 
سرشار از دلتنگی است
 همیشه 
نظاره گر چشمانت هستم
با شوقی بی پایان
 _صدای خنده های تو
 صدای جریان رودیست
برای آرامش ذهن خسته ام
عطر تو
به مانند
عطر بهار نارنج
 مشام خیالم را مست می‌کند
 آوای تو دلنشین ترین
 ملودی است
 به گوش جان 
تا آخرین نفس میشنوم
اشعار تو
هرچه بگویم کم است
 چون با واژه هایت 
          اوج میگیرم
تا بی نهایت عشق
 _امان از بوسه های داغ خیالیت
 و آغوش گرم خیالیت
بگذار
رازی باشد
میان قلب عاشق من
 و دل بی پروای تو

#پروین_اسحاقی

parvin58.blog.i


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۹ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۹ ۰ ۰ ۵۴


.

"حصار آغوشت"

گره بزن
نگاه شب  زده ام را
به خماری چشمت
 تو قهوه ی منی 
با تو سر حالم
تن تب آلودم را
 به حصار آغوشت
 _انار سرخ لبانت را
من قانعم
 در بهار عشق
 به جرعه ای
از شراب
 لبانت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۹ ۰ ۰ ۶۸

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۹ ۰ ۰ ۶۸


.

"دل بیقرار من"

دوباره  من 
دوباره عکس و خیال تو 
وجمعه ی  نفس گیر دیگری ..
صدای 
تیک تاک ساعت
عبورِ  آهسته ی زمان 
نبود تو 
و
 دل بی قرار  من 
تک ستاره ی اشعارم 
  آرام 
گذر کن
 همچون نسیم
 از خیالات من 
چند قدمی کوتاه،
آغوشی گرم ،
بوسه ای شیرین ،
زمزمه های گوش نواز ،
شیطنت های عاشقانه ،
نگاهی نافذ ،
هر چند کوتاه ...
میدانی 
جمعه ها نبودنت
 بیشتر میخراشد 
احساس عشق را 
لحظه ای 
به رویا ی من بیا
با بودن های 
گاه و بی گاهت
آرام کن دل بی تاب را

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۶۷

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۶۷


.

"رویای تو"

جمعه ها را باید 
به پاس نبودن ها ، 
سکوت کرد
بوسه ای از جنس مهر ،
 بر لبان خورشید 
دوخت
گاهی با نسیم  همراه شد 
گاهی با باران
قاصدکی از مهر، 
به ٱسمان 
فرستاد
با خطی شعر، 
به گل برگ های یاس ، 
دست کشید
 قهوه ای  ریخت ،
 با بغضی فرو خورده
به جای تو ،
نوشید 
چشمکی از دلتنگی ،
برای ستاره
 روانه کرد
و با رویای تو ،
به خواب
 رفت

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۴۵

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۴۵


"مهر بی پایانت"

برای
 لذت فهم عاشقی
در یک صبحگاهی دیگر
صبحی
 که
از جمالت
ریحان بچینم
کنار
بنفشه های رُخت
بنشینم
از 
جام چشمانت
چایی بنوشم
و
تو
برایم
یک سفره پهن کنی
به
گستردگی
مهر بی پایانت
و
من 
بر لب
این سفره
آرام بنشینم
به 
تماشای عشق
در زورقی 
از عشق
و
صفا
و
صمیمیت
و کنارت
لقمه ها بگیرم
از ترنج
عاشقانه چشمانت
نازنینم
عزیزم
صبحگاهان 
با وجودت
چقدر خوش و زیباست
و بودنت کنارم
آرامشی ست 
بی بدیل

#پروین_اسحاقی

parvin58.blog.ir


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۵ ۰ ۰ ۴۵

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۵ ۰ ۰ ۴۵


.

.

"همنفس با ساعت دنیا 
                      خیالم پیر شد"

تا که‌صوفی ی دلم بی های و هوی خویش شد
پشت پا بر خود زد و در جستجوی خویش شد 

در گذرگاه تماشا سنگ بر آیینه زد
بی خیال از لحظه ی دیدار روی خویش شد

قاب عکس آرزو را بر دل دیوار زد
در نگاه قاب 
              عکس آرزوی 
                              خویش شد

تشت رسوایی دل از پشت بام افتاده است
لاجرم در جستجوی آبروی خویش شد

در دلم فصل بهار عشق پاییزی شده ست
باز هم در آرزوی رنگ و بوی خویش شد

همنفس با ساعت دنیا خیالم پیر شد
بر نماز آخرم
                 دل
                      در وضوی خویش شد

              #پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۴ ۰ ۰ ۳۹

پروین اسحاقی ۹۹-۱۲-۰۴ ۰ ۰ ۳۹


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی