تایتل قالب


۵ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

.

تا چند با هزار تمنا ببوسمت
یکبار بی بهانه بیا تا ببوسمت

مثل گل شکفته تبسم به لب بیا
تا عاشقانه مست تماشا ببوسمت

هر شب در آرزوی لبت میروم بخواب
شاید شبی به عالم رویا ببوسمت

یک بوسه حاصلم نشد اما هزار شب
ماندم بدین امید که فردا ببوسمت

پا تا سرت به ناز طلبکار بوسه اند
یعنی شبی بیا که سرا پا ببوسمت

دور از لب تو جان به لب آمد چه میشود؟
در واپسین نفس من شیدا ببوسمت

صد بار با بهانه ای از من گریختی
یک بار بی بهانه بیا تا ببوسمت

گلخنده ای بزن  که چو پروین به کام دل 
در حال یک تبسم زیبا ببوسمت

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۹ ۰ ۰ ۶۶

پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۹ ۰ ۰ ۶۶


.

"تو
تکه ی گم گشته ای از 
                       پازل عشقی"


بیرون نرود عشق تو از دل هرگز
دیوانه شود یک شبه عاقل ؟ هرگز

از جوش هلال خم ابروی تو پیداست
درمان نشود زخم هلاهل هرگز

پرورده ام از خون جگر لاله ی دل را
اما ندهد عشق تو حاصل هرگز

آیینه ای و عکس تو در قاب خیال ست
غافل شوم از نقش مقابل ؟ هرگز

دریای خروشان تماشای نگاهم !
موجت نرسد به سوی ساحل هرگز

آتشکده ی قلب منی ، این دل عاشق
هرگز نشود جز به تو مایل هرگز

مشکل شده در دایره ی عشق تو حالم
آسان نشود حل مسایل هرگز

تو تکه ی گم‌گشته ای از پازل عشقی
بی تو نشود کامل کامل هرگز

#پروین_اسحاقی
 


پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۵ ۰ ۰ ۲۸

پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۵ ۰ ۰ ۲۸


.
از سیم و طلای ناب مرغوب تری
از هر که به جز تو دیده ام خوب تری


با دیده ی فتنه خیز و این لبهایت 
از دولت چنگیز پر آشوب تری

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۵ ۰ ۰ ۲۴

پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۵ ۰ ۰ ۲۴


.

خیره میشوم به تو
اتاقم بوی عطر خیال تورا میدهد
 دردانه ی من شدی
 چه دلنواز است
زمزمه ی حضورت
در این فصل سرد و زیبا
 مثل یک کودک
در من قد میکشی
اوج میگیری
در بی کران من
 وقتی بیایی
خدا را صدا میزنم
 باید به من نسیمی بدهد 
که بوی تو رادر بطن جانم 
ببرد
تو از زایش عشق
تا بارش باران مهر 
زبان شعر نمی تواند حس آغوش کشیدنت را بیان کند
 آغوشم را آغشته میکنم حتی به خیالت
 بودنت آرامشی هست برای نفس کشیدنِم
همیشه بمان
 سبز سبز
هم چو سرو

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۳۱

پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۳۱


.

من در این فاصله ی دیرِ زمان
و در این روز غم انگیز خزان
با دلی تنگ و 
نگاهی نگران
به تو می اندیشم
به تو ای پاکترین چشمه ی مهر
که تنت بوی اقاقی میداد
و مرا تا دل گلدشت تخیّل می برد
تو همان ماه درخشان بودی
که در آن فاصله از  نیم شبی
سرد و سیاه
در دلم تابیدی
غرق نورم کردی
به شبم مثل سحر خندیدی
سالها رفت و هنوز 
من در این غربت غمگین
همه روز
به تو می اندیشم
به تو می اندیشم

#پروین_اسحاقی                               


پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۲۸

پروین اسحاقی ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۲۸


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی