تایتل قالب


۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

از جام شراب عشق  سیرابم کن
با شهد لبت مست می نابم کن

وقتی که شدم سیر ز آغوش و لبت 
شهزاد شو و قصه  بگو خوابم کن 

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۱ ۰ ۰ ۴۸

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۳۱ ۰ ۰ ۴۸


بیا ساقی ای جان به قربانِ تو
به دل باشَدَم عهد و پیمانِ تو

بده ساقیا می ز جامِ الست
که عشق آمد و رفت عقلم ز دست

به عشقِ علی بر گشایم دو لب
به مدحش زنم دم به دم روز و شب

علی آنکه باشد جهان سر بسر
طفیلِ وجودش همه خشک و تر

علی آنکه از حق نباشد جدا
در او هست پنهان صفاتِ خدا

بده ساقیا زان میِ پر ز جوش
که تا آتشِ دل نمایم خموش

سرایم به مدحِ شهِ انس و جان
علی رهبرِ خلق در هر زمان

علی آنکه بُد رهنما و دلیل
علی بود استاد بر جبرئیل

علی آنکه بُد یارِ درماندگان
علی چاره از بهرِ بیچارگان

بکن پاکم از عیب و هر زرق و بَرق
که گویم ز مولا علی شیرِ حق

علی از همه کائنات افضل است
که دانای ماضیّ و مستقبل است

علی آنکه در حشر و نشر و سوآل
بود شافعِ تو برِ ذوالجلال

بده ساقیا می ز حبّ علی
علی آنکه بعدِ نبی بُد ولی

علی آنکه نزدش عیان هر نهان
که عاجز به وصفش بوَد هر بیان

 من او را همه عمر فرمان بَرَم
غلامی بر آن آستان و دَرَم

چو رفتم از این دارِ فانی برون
به عُقبا مدد خواهم از او فزون

گشاید به رویم " ز حکمت دری " 
" ز رحمت گشاید درِ دیگری "

بگویم بریدم ز غیرِ تو دل
مکن در برِ دوستانم خجل

 مرا همدم و حرزِ جان بوده ای
سخن آفرین در زبان بوده ای

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۴ ۰ ۰ ۵۴

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۴ ۰ ۰ ۵۴


.

صلیب خیال

تو از سکوت سپید قرار می آیی
قسم به عشق ، نمانده مرا تسلایی

به موج آبیِ رویای خویش می بینم
چنانکه قوی نشسته به موج ، 
        تنهایی

همینکه از گذر انتظار می گذری
شبیه منظره  در معرض تماشایی

خیال آینه حتی به رقص می آید
به چشم آینه وقتی که چهره بنمایی

به زعم  اهل زمین یک فرشته خواهم شد
به روی شانه ی من بال و پر که بگشایی

بر ارتفاع صلیب خیال می رقصی
برای مریم در گریه ام ، مسیحایی

همیشه باور شش گوشه ی دلم هستی
همیشه نیز چنانی که غافل از مایی

مرا ز شعر ، رباعیِِّ چشم تو کافی ست
که مثل طعم غزل های خواجه گیرایی

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۵۸

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۵۸


عید است و بهار است براتم بفرست
از چشمه ی لب آب حیاتم بفرست

یک خوشه ی گندمم ز فطریه ی عشق
بر بنده که واجب الزکاتم بفرست

عمری ست که روزه دار عشقم ، امروز
افطاری ماه برکاتم بفرست

از جانب شش جهت تو را می طلبم
یک خط و نشان از این جهاتم بفرست

عیدانه یکی با دو غزل از حافظ
در وصف رخ شاخ نباتم بفرست

از ذکر دعای هفت سین سیبی را
بر بنده که تارک الصلاتم بفرست

فطریه بدون بوسه ای شرعی نیست
یک بوسه که واجب الزکاتم بفرست

عمری به صراط دل والضالینم
ماهی به دل شب صراطم بفرست

دیگر به یقین خویش هم شک دارم
پیغمبری از بهر نجاتم بفرست

#پروین_اسحاقی 

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۶۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۹ ۰ ۰ ۶۰


.


ای بادلم نا آشنا بدرود بدرود
نشناختی قدر مرا بدرود بدرود

عشق من و تو اول یک  ماجرا بود
پایان گرفت از ابتدا بدرود بدرود

حال و هوای خاطرم تبدار لیلی ست
مجنون در این ماجرا بدرود بدرود

دنیا برایم تار شد وقتی که رفتی
دیگر نمی خواهم تو را بدرود بدرود

من در حصار قلب تنگم خانه دارم
شهر شما مال شما بدرود بدرود

ای نوشدارویی که بعد از مرگ سهراب
پیدا شدی بر زخم ما بدرود بدرود

دیگر زمان آن رسیده تا که من هم
بسپارمت دست خدا بدرود بدرود

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۵۰

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۵۰


تضمین غزل شماره 114 مولانا حافظ

 باده نوشان قدم از باغ چو در خانه زدند
می علیرغم دل مردم بیگانه زدند 
گل ما خشت چو شد بر لب دندانه زدند
( دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

   گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند )


 نازم آن حسن و جمالی که ز ناز و لاهوت
شده خود ورد زبان همه اندر تابوت
ساز عشرت بنمودند بپا در ناسوت 
(ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت

با من راه نشین باده ی مستانه زدند)


آتش عشق تو چون در دل من پای نهاد
هستیم را ز غمت عشق و جنون داد به باد
گل رخسار تو از باد خزان ایمن باد
(شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد

حوریان شکر کنان ساغر شکرانه زدند)


ساقیا کهنه می ام ده که گوارا سمنه   
باده هم زورِکمان تیر کنون دست منه 
دور تا سر نرود جام ، تو از دست منه
( جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند)


خرم آنست که در گوشه ی میخانه خزید
وز می وصل رخت یک دو سه پیمانه چشید
نه چو من طعنه ز هر عاقل و دیوانه شنید
( آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند )


دوری یار نگر با من محزون چون کرد
به یکی غمزه مرا عقل ز سر بیرون کرد
دلبرم از بر من رفت و غمم افزون کرد
( نقطه ی عشق دل گوشه نشینان خون کرد

همچو آن خال که بر عارض جانانه زدند )


عمر چون رفت ز کف ما ز چه محزون نرویم
خوشه ناچیده از این خرمن افزون نرویم
ز سر کوی تو ما با دل پر خون نرویم
( ما به صد خرمن پندار ، ز ره چون نرویم

چون ره آدم خاکی به یکی دانه زدند )


سوزم از عشق چو شمعی که بسوزد در جمع
ریزم از کشتن پروانه ز نوک مژه دمع
دل شود خون چو رسد ناله ی عشاق به جمع
( آتش آن نیست که بر خنده ی او گرید شمع 

آتش آن است که بر خرمن پروانه زدند )


نقشه ها در دل  *پروین* همه شد نقش بر آب
گشت طی چونکه به غفلت همه ایام شباب
چو به رفتن همه دم عمر گران کرد شتاب
( کس چو حافظ نکشید از رخ اندیشه نقاب 

تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند )

#پروین_اسحاقی

 


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۱ ۰ ۱۸۵

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۱ ۱ ۰ ۱۸۵


ای رخت در چشم من زیباتر از ماه تمام 
از دل و جان دوست میدارم تورا در یک کلام

از محبت گر ز احوال دلم جویا شوی 
گویمت دیوانه ی عشق تو هستم والسلام 

   #پروین_اسحاقی

@parvinpoems


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۴۲

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۴۲


هر لحظه مرا هزار غم روی دل است
دل خسته ز غوغا و هیاهوی دل است

آنان که ز عشق یار درمان شده اند 
گویند که درد عشق داروی دل است

  #پروین_اسحاقی

@parvinpoems


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۴۳

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۴۳


گفتم که دگر به عشق دل نسپارم
باری به سر دوش دلم نگذارم

دیدم که بدون عشق یعنی مردن
از جان خودم چگونه دل بر دارم 

   # پروین_اسحاقی

@parvinpoems


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۳۶

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۱۰ ۰ ۰ ۳۶


نصیب من شده یک بار کربلای حسین
دوباره کرده دلِ خسته ام هوای حسین

به پیشِ دیده ی من تا همیشه جلوه  
گر است
رواق و صحنِ دل انگیز و با صفای حسین

خدا کند که دگر بار ، سر نهم با شوق
برآستانِ علمدارِ با وفای حسین

به اهلِ عشق چنان داد درسِ آزادی
که هست بر سرشان تا ابد لَوای حسین

هنوز از دل آن دشت ، میرسد بر گوش
نوای زینب دل خسته در عزایِ حسین

#پروین_اسحاقی

@parvinpoems


پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۸ ۰ ۰ ۴۹

پروین اسحاقی ۹۹-۳-۰۸ ۰ ۰ ۴۹


۱ ۲ ۳ ... ۵ ۶ ۷

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی