تایتل قالب


۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

ا

      نردبانی برای 
      صعود باشیم
      نه ارتفاعی 
      برای سقوط

      سخنی بااستاد:
      نجدی

       هرمز فرهادی
          بابادی

با چشم مذکر به شعر مونث نگریستن قضاوت غیر منصفانه ای است
سعی کنیم نربانی باشیم برای صعود نه ارتفاعی برای سقوط
صحبت از نازنین بانوی شاعر خانم اسحاقی در میان است که چرا ایشان با فروغ و سیمین مقایسه شده اند
اگر کودکی قدکشیدن تدریجی خود را با دستگیره ی پنجره اتاقش اندازه گیری نکند چگونه می تواند پنجره را روبه سوی آسمان آبی بگشاید
صحبت بر این منوال است که قیاس پروین با فروغ و سیمین کاسته شدن نمودار ادبی شاعر را به دنبال دارد که نهایتا منجر به فروکاستن ادبیات شعری می شود

فروغ از ایستگاه های   (دیوار) (اسیر) و ( عصیان)گذر کرد و به شاه ایستگاه ( تولدی دیگر ) رسید
خانم اسحاقی فعلا در ایستگاه (خوشه ی پروین) است

پس وقتی قرار باشد بین این دوشاعر قیاسی صورت بگیرد باید فروغ را در ایستگاه اسیر یا دیوار با پروین در ایستگاه خوشه های پروین سنجید
که من به عنوان یک مخاطب  شعر پروین را در نخستین گام موفق تر می بینم
من دلواپسی ی استاد نجدی را زمانی درک می کنم که نمودار شعری ی بانو اسحاقی در ایستگاه های بعدی به جای سیر صعودی  نموداری نزولی داشته باشند
اینکه گفته شود در گستره ادبی شاهد سیمین یا فروغ دیگری خواهیم بود نه تنها سبب فروکاستن ارزش شعری سیمین یا فروغ نخواهد بود که ره توشه ای است که  پروین شاعر را به ایستگاه های بعدی می رساند

مگر شاملو در ایستگاه  نخست که( آهنگ های فراموش شده )بود
دچار ضعف ادبی نبود ؟ که تمام کتاب ها را جمع آوری کرد
اگر در همان زمان به نقد استاد نجدی دچار می شد هرگز از ایستگاه های( درخت  خنجر خاطره) و ( آیدا در آینه) عبور نمی کرد و  به (خنجر در دیس) یا به ( ابراهیم در آتش) نمی رسید
از استاد نجدی و استاد حکمت پور و دیگر عزیزانی که وقت گذاشتند و در 
مورد شعر بانو اسحاقی سخن گفتند سپاسگزارم
یک اثر ادبی زمانی قابل خواندن است که موافق و مخالف داشته باشد
با سپاس


پروین اسحاقی ۰۰-۱-۲۹ ۰ ۰ ۵۶

پروین اسحاقی ۰۰-۱-۲۹ ۰ ۰ ۵۶


.

"یکبار
      بی بهانه بیا
                   تا ببوسمت"

زیبایی زمانه بیا تا ببوسمت
بی عذر و بی بهانه بیا تا ببوسمت 

دستم نمی رسد به بلندای واژه ها
بی شعر و بی ترانه بیا تا ببوسمت 

بسیار خوش زبانی و شیدا و دلبری 
یعنی که دلبرانه بیا تا ببوسمت 

هر شب در آرزوی لبت می روم بخواب
شاید شبی به عالم رویا ببوسمت

دور از لب تو جان به لب آمد چه میشود؟
در واپسین نفس من شیدا ببوسمت

صد بار با بهانه ای از من گریختی
یک بار بی بهانه بیا تا ببوسمت

حتما شنیده ای همدانی و هیچ دان 
چون اهل هگمتانه بیا تا ببوسمت 

هنگام همدلی چه نیازی به من ، به تو
من رفتم از میانه بیا تا ببوسمت 

هر چند رفته ام به گمان مانده دل گرو 
جلد و کبوترانه بیا تا ببوسمت 

 #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۰۰-۱-۱۹ ۱ ۰ ۶۸

پروین اسحاقی ۰۰-۱-۱۹ ۱ ۰ ۶۸


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی