از بوسه ی خویشتن پیامم دادی
از باده ی عشق خویش جامم دادی
اما لب من کجا ، لبان تو کجا
ای گل نکند وعده ی خامم دادی
#پروین_اسحاقی
از بوسه ی خویشتن پیامم دادی
از باده ی عشق خویش جامم دادی
اما لب من کجا ، لبان تو کجا
ای گل نکند وعده ی خامم دادی
#پروین_اسحاقی
زن چراغ دلفروز خانه است
موجب آرامش کاشانه است
زن نشان پاکی و صدق و صفاست
مظهر عشق و نمودار وفاست
زن دهد بر مرد شوقِ زندگی
زن چو خورشید است در تابندگی
زن به دامن پرورد فرزند را
بر لبش می آورد لبخند را
زن اگر زحمت کش و غم پرور است
دلخوش است از اینکه نامش مادر است
#پروین_اسحاقی
@parvinpoems
رفتی اما در دل من همچنان جا مانده ای
شعر جانسوز جدایی را برایم خوانده ای
من به لبخند تو دل خوش کرده بودم ؛ حالیا
آن لبِ چون غنچه را از چشم من پوشانده ای
#پروین_اسحاقی
حیف از گل روی تو که پژمرده شود
یا آن دل با نشاط افسرده شود
لبخند بزن به زندگی ای گل ناز
تا زنگ غم از آینه ات برده شود
#پروین_اسحاقی
ای صبح من از طعم کلامت شیرین
هر لحظه به اعتبار نامت شیرین
لبخند بزن ، بخند، از قند لبت
هر روز بخیر و هر سلامت شیرین
#پروین_اسحاقی
ای خیال روی تو لبخند عشق
گوش کن ماه صفاهان پند عشق
بر لبانم نقشه ی تبخال توست
وه از این شوریده حال قند عشق
#_پروین_اسحاقی
دیشب دوباره قصد سفر داشت یار من
با سرگرانی آمد و رفت از کنار من
با رفتنش شرر زده بر جان من که هست
تنها قرار بخشِ دلِ بی قرار من
با سنگ غم شکست دلم را و لحظه ای
نومید از او نشد دلِ امیدوار من
بیتابِ دیدنش شده ام شاید از سفر
باز آید و به سر برسد انتظار من
لبخند میزند به پریشانیم رقیب
بیهوده نیست گریه ی بی اختیار من
چشمی به هم زدیم و جوانی ز دست رفت
پروین چه زود گشت خزان ، نو بهار من
#پروین_اسحاقی