دیوانه ی آن چشم خمار تو منم
در برزخ سرد انتظار تو منم
وقتی که برای من غزل می خوانی
آن عاشق اسم مستعار تو منم
#پروین_اسحاقی
گل کرده گیاه عشق در سینه ی من
در سینه ی مثل روح آیینه ی من
من لذت درد عشق را می خواهم
عشق ست رفیق عهد دیرینه ی من
#پروین_اسحاقی
کارم ز غم تو بیقراری شده است
اشکم همه شب ز دیده جاری شده است
آن لاله ی عشق را که پرپر کردی
با خون دل من آبیاری شده است
#پروین_اسحاقی
آن شب که به سادگی نگاهم کردی
دلبسته ی آن چشم سیاهم کردی
با عشق به سوی تو پناه آوردم
رفتی و دوباره بی پناهم کردی
#پروین_اسحاقی
با من تو غریبه ای و من می دانم
در غربت خویش بی صدا می مانم
ای کاش که می آمدی و می دیدی
در برزخی از یقین و شک حیرانم
#پروین_اسحاقی
ای صبح من از طعم سلامت شیرین
تلخیِ تمامیِ کلامت شیرین
قند دلم از نگاه تو آب شده ست
کندوی عسل همیشه کامت شیرین
#پروین_اسحاقی
پروینه چهارده
وقتی که هزار باغ آزرده شود
رویای سپید یاس افسرده شود
دلواپس غنچه ی دل خویش منم
حیف ست که نا شکفته پژمرده شود
#پروین_اسحاقی
با اینکه گرفتارِ توام ، آزادم
دارم غم عشقِ تو ، ولی دلشادم
هر چند میان من و تو فاصله هاست
یادت نفسی نمیرود از یادم
#پروین_اسحاقی
.
پروینه دوازده
ای عشق تو تکیه گاه دلخواه منی
چون سایه همیشه وقت همراه منی
آن گاه که از خیال من می گذری
تو ناب ترینِ شعرِ ناگاهِ منی
#پروین_اسحاقی
در عشق نه حس بی نصیبی کردم
افسوس چقدر خود فریبی کردم
وقتی به غریبه ها عنایت داری
من با خود خویش هم غریبی کردم
#پروین_اسحاقی