تایتل قالب


۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

.

"صبح فروردینی از گل
                    در نگاه من
                             شکفت"

زخمه بر دل می زنی  آواز غم آغاز شد
نغمه نغمه خواهشم در پرده ای از راز شد

با سرانگشتت که بر تار خیالم می زنی
ناله هایی از جدایی با دلم همساز شد

یک غزل در ارتفاع خاطرم پرورده شد
تا خیالم هم نفس با خواجه ی شیراز شد

آن چنان آشفته حالم از جدایی ها که باز
نغمه ی ماهور دل در پرده ی شهناز شد

رفته ای از قاب رویای تماشایم ولی
عکس تو در خاطرم هر لحظه چشم انداز شد

باز هم در جستجوی قاف خوشبختیِ  عشق
روح سیمرغ ضمیرم باز در پرواز شد

صبح فروردینی از گل در نگاه من شکفت
لحظه ای که چشم هایم بر خیالت باز شد

#پروین_اسحاقی
 


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۳۱ ۰ ۰ ۳۰

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۳۱ ۰ ۰ ۳۰


.

"پلک زمین"

زنده به گور می شوم
به قصاصی که کیفر من نیست
به تاوان خواستنی که.
معصومیتم را دزدیده است

سایه ام
در آفتاب می رقصد 
وزمین
بی اعتنا پلک می بندد

اینجا
سمفونی ی مرد‌گان را
برای زندگان می نوازند

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۲۴ ۰ ۰ ۲۶

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۲۴ ۰ ۰ ۲۶


.

شد پیچک صبح آرزو بازویت
از مژده ی خسته گشتن بانویت

میگفت‌تمنای نشستن دارد
ای کاش که تاب گل شود زانویت

#پروین_اسحاقی                          


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۱۸ ۰ ۰ ۲۳

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۱۸ ۰ ۰ ۲۳


 

در تب گل هزار دل هم نفس صبا بخوان
ناله به سوک گل مکن نوحه برای ما بخوان

قطره به قطره اشک من گریه ی بی قراری است
شروه ی اندوه مرا با دل مبتلا بخوان

زخم خطوط گونه ام معنی رنگ زردی است
خون به جگر رسیده و فاتحه ی مرا بخوان

ای که شراب عشق را چشم تو هدیه می دهد
باز به نام این غزل شعر شراب را بخوان

ذکر قنوت عشق را نذر نماز کرده ای
آینه کن ذکر مرا در سحر دعا بخوان

بغض شکسته در گلو
               مرگ نشسته روبرو
آخر قصه ی مرا باز از ابتدا بخوان

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۱۵ ۰ ۰ ۳۵

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۱۵ ۰ ۰ ۳۵


نقد جناب استاد هرمز فرهادی بابادی بر اشعار پروین اسحاقی
ا
با سلام
دوبیتی پیوسته ی سرکار خانم اسحاقی سرشار از احساس و  عاطفه و ذوق شلغرانه است
به چند بار خوانش می ارزد
اما در این اثر شاعر در بلاتکلیفی زمانی دست و پا می زند

شاعر باید تکلیف خود را مشخص کند که در این سروده ی به این زیبایی روایتگر تصاویر است یا اینکه در متن ماجرا قرار دارذ

در دوبیتی مطلع می گوید
کاش آن شب که فرصتم دادند
گفته بودم که دوستش دارم
در اینجا ما با یک شاعر روایتگر سروکار داریم

در دوبیتی پنجم می سراید
بی تو هر شب در اوج تنهایی
کارم افسوس خوردن ست ایتجا
در آنجا ما با شاعری مواجه هستیم که در متن موصوع فرار دارد

به نظر من اگر شاعر تمام افعال را به زمان حال بازگرداند گیرایی اثر زیباتر می شود
به صورت ذیل

شده کارم همین که شب همه شب
تا سحرگه ستاره بشمارم
کاش آن شب که فرصتم دادی
گفته بودم که دوستت دارم
و به همین منوال افعال مخاطبی باشند

از طرفی
در دوبیتی دوم شاعر سروده است
تا سحر مهلتی اگر بدهند
غیر از مخاطب شاعر چه کسی باید مهلت بدهد
پس نیکو این است که بگوید

تا سحر مهلتی اگر باشد یا تا سحر مهلتم اگر بدهی
حرف های تگفته ای دارم

ختم کلام این که بانو اسحاقی شعر مجسم است مشروط بر این که از زیاده گویی بپرهیزد و زمان بیشتری را برای ویرایش و پرداخت شعر در نظر بگیرد

با سپاس
هرمز فرهادی بابادی

کاش

شده کارم همین که شب همه شب 
تا سحرگه ستاره بشمارم 
کاش آن شب که فرصتم دادند 
گفته بودم که " دوستش دارم " 

در دل من نشسته است امشب 
یک غم جانگداز و بیدارم 
تاسحر مهلتم اگر بدهند 
حرف های نگفته ای دارم

او ندارد خبر که در سینه 
دل من مثل بید میلرزد 
اینهمه شور و حال و احساسم
پیش چشمش جوى نمى ارزد 

نزد نا محرمان همان بهتر
سرّ دلدادگان نگردد فاش
جمله دوست دارمت اما
ساده ی ساده گفته میشد کاش

بی تو هر شب در اوج تنهایی
کارم افسوس خوردن است اینجا
با تو هر لحظه عمر جاویدان 
بی تو هر لحظه مردن است اینجا

بسته جانم به جان او اما
از نگاهش غرور می بارد
با زبانی که خوب می فهمم
کاش میگفت دوستم دارد

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۱۴ ۰ ۰ ۵۶

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۱۴ ۰ ۰ ۵۶


.
"چو مهتابی که سر بر 
               سایه های ابر 
                         می کوبد"

من از دست دلم خود را به صحرا می زنم امشب
دوباره پشت پا بر عشق حتی می زنم امشب

من آن آیینه ای هستم که از دست تو بشکستم
همه فریاد را در گوش دنیا می زنم امشب

به شوق صید مروارید اقیانوس چشمانت
 برای بار آخر دل  به دریا می زنم امشب

چو مهتابی که سر بر سایه های ابر می کوبد

زچشمان تو نقبی را به یلدا می زنم امشب

دوباره هر چه باداباد یا بیدار می مانم
و یا چشم خیالم را به رویا می زنم امشب

#پروین_اسحاقی 


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۴ ۰ ۰ ۳۰

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۴ ۰ ۰ ۳۰


از آن زمان که شددل من جلوه گاه دوست
درحال انتظارنشستم به راه دوست

مردند عاشقان زدیدار ناامید
من زنده مانده ام به امید نگاه دوست

         #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۱ ۰ ۰ ۲۶

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۱ ۰ ۰ ۲۶


نه بوسه ای ز لبان نگار خواسته ام
نه  یار را نفسی در کنار خواسته ام

نه بویی از گل اندام آن پری رخسار
نه هرگز از قد (سرو) ش( انار )خواسته ام

              #پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۱ ۰ ۰ ۳۲

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۱ ۰ ۰ ۳۲


درد و غم مرا تو در این شهر
چاره ای
صبح مرا نشان طلوع دوباره ای

باغ دل مرا گل عشق و محبتی
در آسمان خاطر من تک ستاره ای

#پروین_اسحاقی


پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۱ ۰ ۰ ۲۸

پروین اسحاقی ۹۹-۶-۰۱ ۰ ۰ ۲۸


پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی