تایتل قالب


 

بدهی گر تو مرا بال و دو تا پای دگر
جز به دیدار تو هرگز نروم جای دگر

چشم زردشتی ات آتشکده ی عشق من ست
باز بگذار برآیم به تماشای دگر

صبح آرامش من ساحل چشمان شماست
در سرم نیست نشینم لب دریای دگر

عشق خوابی ست که در چشم ترم گم شده است
روزها نیز به چشمم شده یلدای دگر

قلب چون سنگ تو احساس مرا درک نکرد
مانده بر روی لبم گفتن ای وای دگر

برگ  سبزی ست دلم
 - تحفه ی درویش-
                  مرا
جز همین تحفه
برای تو
چه اهدای دگر

بعد از این حال عطشناک من و شب همه شب.
مستی چشم تو و
محشر کبری دگر

#پروین_اسحاقی 
                  ‌


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی