تایتل قالب


 

دیشب دوباره قصد سفر داشت یار من
با سرگرانی آمد و رفت از کنار من

با رفتنش شرر زده بر جان من که  هست
تنها قرار بخشِ دلِ بی قرار من

با سنگ غم شکست دلم را و لحظه ای
نومید از او نشد دلِ امیدوار من

بیتابِ دیدنش  شده ام شاید از سفر
باز آید و به سر برسد انتظار من

لبخند میزند به پریشانیم رقیب
بیهوده نیست گریه ی بی اختیار من

چشمی به هم زدیم و جوانی ز دست رفت
پروین چه زود گشت خزان ، نو بهار من

                                   #پروین_اسحاقی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی