تایتل قالب


 

روزگاری ما به دور کرسی مادر بزرگ
درشب یلدا چه شیرین روزگاری داشتیم
بوسه ها بر دستهای مهربانش می زدیم
در کنار او عجب بوس و کناری داشتیم

 

پاک میکردیم از آیینه ی دل هایمان
گر ز دست یکدگر روزی غباری داشتیم
فال حافظ میگرفتیم و پس از تعبیر آن
خاطری شاد و دل امیدواری داشتیم

 

هر زمان مادربزرگم قصه ای میگفت و ما
خنده بر لب چون گل سرخ اناری داشتیم
گرچه فردا اول فصل زمستان بود ما
در کنار یکدگر رنگین بهاری داشتیم
             
#پروین_اسحاقی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پروین اسحاقی

شعر ، غزل،ترانه

اشعار و سروده های
هنرمند شاعر وترانه سرا
پروین اسحاقی